از همبستگی و مسئولیت مشترک جهانی چه باقی مانده است؟

آنچه می خوانید، نسخه فارسی سخنرانی من در کنفرانسی است که ماه گذشته در شهر پراگ برگزار شد. برای دیدن نسخه انگلیسی اینجا را کلیک کنید.

درست سه ماه دیگر، سالگرد بزرگترین تظاهرات مردم ایران در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 است. حتی به گفته مقامات دولتی، بیش از دو میلیون نفر از مردم پایتخت 10 میلیونی تهران در این تظاهرات شرکت داشتند. بیش از 2 میلیون نفر با عقاید، پایگاههای اجتماعی و طبقانی متنوع که در شرایط بسیار امنیتی، در حالی که بیم و امید، هم زمان در دلهای آنها بود، به خیابان آمدند و یکی از باشکوه ترین تظاهراتهای مسالمت آمیز اعتراضی در تاریخ ایران را برگزار کردند. اما عصر همان روز، هنوز تظاهرات به پایان نرسیده بود که تعداد قابل توجهی از تظاهرکنندگان، به ضرب گلوله هایی که از یک پایگاه بسیج یا در مکانهای دیگر درگیری شلیک می شد، کشته شدند .از همان زمان، «سرکوب» به عنوان یک استراتژی اساسی از سوی دولت جمهوری اسلامی برای خاموش کردن صدای اعتراض و نادیده گرفتن خواست عمومی برای دموکراسی و آزادی افزایش یافته است. به این ترتیب، در آستانه اولین سالگرد جنبش جدید اعتراضی، موسوم به جنبش سبز، وضعیت حقوق بشر در تمامی حوزه ها، وخیم تر از پیش شده است. از نظر من تظاهرات روز 25 خرداد، هنوز هم یکی از بهترین معیار ها برای پاسخ دادن به سئوالاتی چون تعداد هواداران جنبش سبز و تیپ شناسی طبقات و اقشار فعال در جنبش است و از سوی دیگر، مقایسه آن با وضعیت فعلی سکون و رکود اعتراضات خیابانی، نشان دهنده تاثیری است که سرکوب، در نه ماه گذشته داشته است. از نظر من، هدف سرکوب، تحت کنترل در آوردن دوباره خیابان، به عنوان نماد فضای عمومی، از میان بردن جامعه مدنی و همینطور جلوگیری از باز شدن هر راهی به سمت اعتراض به وضعیت موجود است.

در پیشبرد سیاست سرکوب، بنیادی ترین حقوق مردم در ماههای گذشته، در سطحی وسیع مورد تجاوز قرار گرفته است: از حق آزادی بیان و تجمعات گرفته تا حق برخورداری از محاکمه عادلانه، ممنوعیت شکنجه و همینطور، ممنوعیت بازداشتهای خودسرانه. و به همین دلیل، خواسته رعایت حقوق بشر، به عنوان یک خواسته مبنایی از سوی معترضان مطرح شده است؛ نه تنها از آن رو که اساسا دولت ایران باید به تعهدات بین المللی و قوانین داخلی خود در زمینه حقوق بشر پایبند باشد، بلکه فراتر از آن، به این دلیل که تنها با بهبود وضعیت حقوق بشر است که سرکوب، کاهش پیدا می کند و جنبش سبز می تواند به حیات و فعالیت خود ادامه دهد. در واقع، حقوق بشر، کانال و راهی است که جنبش می تواند از طریق آن تنفس کند. و درست به همین دلیل، صحبت کردن درباره اینکه چگونه می توان به نقض حقوق بشر در ایران پایان داد، برای جنبش سبز حیاتی است.

در شرایطی که سرکوب، روز به روز گسترده تر می شود، یعنی نقض حقوق بشر روز به روز وسعت و شدت بیشتری می گیرد، تحقق خواسته رعایت حقوق بشر در درون ایران، چگونه بدون همبستگی و کمک جامعه جهانی ممکن است؟ وقتی از جامعه جهانی حرف می زنیم، از ساختاری به هم پیچیده صحبت می کنیم که نسبت به کوچکترین وقایعی که در هر گوشه از دنیا اتفاق می افتد، واکنش نشان می دهد و از آن متاثر می شود. در این ساختار به هم پیچیده و مرتبط، تلاش برای تحقق حقوق بشر یک مسئولیت جمعی جهانی است. منظور من از جامعه جهانی، تمامی نهادهایی که وظیفه مقابله با نقض حقوق بشر را دارند، از سازمان ملل و نهادهای مرتبط اش گرفته تا اتحادیه اروپا، دولتهایی که خود را طرفدار حقوق بشر و دموکراسی معرفی می کنند، سازمانهای بین المللی حقوق بشری، جامعه مدنی کشورهای مختلف، رسانه های جمعی و خلاصه همه نهادهای بین المللی، دولتی و غیردولتی است که به نوعی با مساله حقوق بشر رابطه ای دارند. اما در عمل، پس از گذشت تنها 9 ماه از آغاز اعتراضات گسترده مردم ایران برای رسیدن به آزادی و دموکراسی، از همبستگی جهانی و مسئولیت مشترک جهانی چه باقی مانده است؟

هفته پیش، همین جا در پراگ، دولت آمریکا و دولت روسیه پیمان تازه کاهش تسلیحات هسته ای را امضا کردند. در کنفرانس مطبوعاتی پس از امضای پیمان، هر دو این دولتها، مواضع خود را درباره پرونده هسته ای ایران بیان کردند، از تحریم های بیشتر یا فشارهای دیگر بین المللی به دلیل بی اعتنایی ایران به پذیرش مسئولیتهای بین المللی خود در زمینه انرژی هسته ای سخن گفتند. اما هیچیک از این کشورها درباره بی اعتنایی مطلق دولت ایران به تعهدات بین المللی خود در زمینه حقوق بشر سخنی به میان نمی آورند. اوضاع تقریبا به این منوال است: ما، به جز کشورهای بزرگ ناقض حقوق بشر، تقریبا یک اجماع جهانی داریم که دولت ایران، به طور مستمر و گسترده حقوق شهروندان خود را نقض می کند؛ اما این اجماع جهانی تاکنون حاصلی جز بیانیه های سیاسی بسیار زیبا، اما فاقد ضمانت اجرا نداشته است برای اینکه صادر کنندگان آن بیانیه ها، در تمامی سطوح سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، روابط و مناسبات خود را با دولت ایران، به همان روال قبلی ادامه می دهند؛ حتی در مورد دولتی مثل آمریکا که از نظر قانونی و رسمی، امکان برقراری روابط اقتصادی با دولت ایران وجود ندارد، تنها موضوع مداوم بحث، انرژی هسته ای است. تنها موضوعی که به نظر می رسد یک اراده سیاسی جدی برای تغییر آن وجود دارد، سیاست دولت ایران درباره انرژی هسته ای است و نه رویکرد دولت ایران در مورد تعهدات بین المللی حقوق بشر.

سئوال این است: اگر همین امروز، دولت ایران اعلام کند که به تمامی خواسته های جامعه جهانی در زمینه انرژی هسته ای گردن نهاده، آیا دیگر همه شرایط برای عادی شدن مناسبات ایران با جامعه جهانی فراهم خواهد بود؟ آیا اساسا مساله نقض حقوق بشر در ایران برای جامعه جهانی مهم خواهد بود؟ آیا استراتژی روشن و مشخصی درباره آن خواهد داشت؟ یا اینکه گفته خواهد شد هر وقت مساله هسته ای ایران حل شود، نوبت حقوق بشر خواهد رسید. شهروندان ایران در صف بایستند، تحت سرکوب قرار بگیرند و حقوق بنیادینشان هر لحظه نقض شود، مهم نیست، ما دعوای مهمتری با ایران داریم، هر وقت این دعوا تمام شد، ممکن است نوبت به آنهایی که در صف ایستاده اند هم برسد! چرا هیچکس به خود یادآوری نمی کند، دولتی که در مقابل دوربینهای شهروندان و افکار عمومی بین المللی، شهروندان معترض خود را در خیابانها کتک می زند، زخمی می کند و به قتل می رساند، آیا اساسا می تواند طرف قابل اعتمادی برای مذاکره بر سر موضوع مهمی مانند انرژی هسته ای باشد؟ و اتفاقا، انرژی هسته ای تنها موضوعی است که دولت ایران تمایل زیادی برای مذاکره و تداوم مناقشه برسر آن دارد زیرا با استفاده از آن، مشروعیت کسب می کند، طرف گفت و گوی بزرگترین کشورهای جهان قرار می گیرد و هر گاه می خواهد، آتش مساله را شعله ورتر می کند تا حواس جامعه جهانی را از نقض حقوق شهروندان خود در ایران پرت کند.

پارلمان اتحادیه اروپا، در فوریه امسال قطعنامه ای درباره ایران به تصویب رساند. در بند 20 این قطعنامه، از دولتهای اروپایی خواسته شده که تحریمهایی برای منع رفت و آمد و همینطور مسدود کردن دارایی های اشخاصی که در سرکوب و محدود کردن آزادیهای اساسی دست داشته اند، وضع کنند. از زمان تصویب این قطعنامه، حداقل دو نفر از نزدیکترین مقامات به رییس جمهور ایران و نهادهای سرکوب کننده، به آلمان سفر کرده اند و هیچ بحثی، نه در میان سیاستگذاران و نه در رسانه های عمومی، درباره منع ورود این اشخاص یا محدود کردن فعالیتهای اقتصادی شان نبوده است. من مطمئنم در سایر کشورهای اتحادیه اروپا نیز وضع، بهتر از این نبوده است. در حالی که حتی ورای این قطعنامه، قطعنامه های شورای امنیت درباره تحریم ها علیه اشخاص و نهادهایی که در موضوع دستیابی ایران به سلاح هسته ای کار می کنند، ابزار خوبی است برای اعمال محدودیت بر بانیان سرکوب در ایران؛ به عنوان مثال، سپاه پاسداران، از سویی یکی از نهادهای درگیر در مساله انرژی هسته ای است و از سوی دیگر، سازمان دهنده بسیج، گرداننده وزات اطلاعات، عامل بازداشت معترضان، و نیز، محدود کردن دسترسی شهروندان به اینترنت است. در واقع به نظر می رسد مشکل، بیش از آنکه نداشتن ابزارهای حقوقی مناسب باشد، فقدان اراده سیاسی است.

همواره وقتی فعالان حقوق بشر از تحریم به دلیل نقض حقوق بشر صحبت می کنند، در دنیای غرب، همگان نگران کیفیت زندگی مردم در ایران می شوند؛ همانهایی که در زمان وضع تحریمهای اقتصادی به دلیل مساله هسته ای ایران، اساسا این نگرانی را مطرح نمی کردند؛ اما من می خواهم اینجا دو سوال را مطرح کنم.

سئوال اول این است: آیا اگر آمران و عاملان نقض گسترده حقوق بشر در ایران، نتوانند به کشورهای اروپایی سفر کنند، پولهایشان را در بانکها یا شرکتهای اروپایی سرمایه گذاری کنند، با دولتها یا شرکتهای خصوصی در دنیای غرب قرارداد ببندند و فرزندان یا کارمندان خود را برای پیگیری امور تجاری خود یا برای تحصیل یا برای تبلیغ سیاستهای خود و یا برای جلوگیری از فعالیتهای اپوزیسیون به کشورهای غربی بفرستند، کیفیت زندگی مردم در ایران پایین خواهد آمد. تعجب من این است که هرگاه فعالان حقوق بشر، درباره لزوم برداشتن گامهای موثر برای اینکه ناقضان حقوق بشر در ایران متوجه شوند همه جای دنیا برایشان امن نیست سخن می گویند، عده ای در کشورهای غربی فورا ادعای نگرانی برای کیفیت زندگی مردم می کنند و اینجاست که سئوال دوم پیش می آید: تعریف مورد توافق جامعه امروزی از کیفیت زندگی چیست؟ ایا کیفیت زندگی تنها نان و آبی است که آدمها می خورند یا شامل حس امنیت، حس آزادی، و خیلی ساده، دسترسی به اینترنت و اطلاعات هم می شود؟ آیا کیفیت زندگی شامل این موضوع هم می شود که نگران نباشی که در نیمه های شب به خانه ات بریزند و خصوصی ترین اشیا تو را به همراه خودت به جایی نامعلوم ببرند؟ آیا کیفیت زندگی تنها این است که قیمت مواد خوراکی یا بنزین بیشتر نشود و شامل دسترسی ازادنه مردم به رسانه های ماهواره ای بی ترس از اینکه امواج پارازیت بر سلامت و باروری شان اثر بگذارد نمی شود؟ نگران نباشید، بدون تحریمهای اقتصادی شما هم میلیونها ایرانی زیر خط فقر زندگی می کنند و آمارهای رسمی نشان می دهد که نرخ تورم در ایران 23 درصد است. روراست باشیم، آیا «کیفیت زندگی مردم در ایران» تنها بهانه ای خوش آب و رنگ برای فراتر نرفتن از صدور بیانیه های سیاسی در مورد تقض حقوق بشر در ایران نیست؟ بهانه ای که سرکوبگران را آزاد می گذارد و اقتصاد دولتی ایران را که من نامش را «اقتصاد سرکوب» می گذارم تقویت می کند تا بیش از این، با پول نفت، بدون نظارت و اختیار شهروندان، نرم افزارهای فیلترینگ اینترنت بخرد، تکنولوژی کنترل ای میلهای فعالان حقوق بشر را ارتقا دهد، سلاحها و تجهیزات دست دوم پلیسهای کشورهای غربی را وارد کند ابزار و تسلیحات پلیس، تلویزیونهای ماهواره ای خود را در کشورهای اروپایی علم کند و در همه روندهای نقض حقوق بشر، مصون و غیرپاسخگو باقی بماند.

بی دلیل نیست که .بسیاری از ایرانیان دیگر امید زیادی به کارایی مکانیزمهای بین المللی یا موثر بودن همبستگی بین المللی ندارند، وقتی می بینند افراد و نهادهای مسئول در سرکوب، در نقض وسیع و گسترده حقوق شهروندان، در شکنجه، در بازداشت دهها هزار نفر و در کشتن چندین معترض، پس از نه ماه، نه در داخل مرزهای ایران معرفی و محاکمه شده اند و نه عقوبتی در خارج از مرزهای ایران متوجه آنها شده است. تداوم نقض حقوق بشر در ایران، نه فقط نشانه عدم استقلال دستگاه قضایی ایران از دولت، که نشانه ضعف و فقدان اراده سیاسی در میان نهادهای بین المللی هم هست.

همواره از من سئوال می شود که برای شهروندان عادی که می خواهند همبستگی خود را با مبارزات مردم ایران اعلام کنند و گامی برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران بردارند، چه راههای پیشنهادی وجود دارد. به نظر من، مهمترین راه، استفاده از ساختارهای دموکراتیک برای تغییر سیاستهای دولتها درمورد وضعیت حقوق بشر در ایران است. هر یک از شما، نمایندگانی در شوراهای شهر و در پارلمان دارید. احزاب مختلف هر یک سهمی از سیاست دارند. شاید ساده ترین راه، نوشتن نامه هایی برای آنهاست که آنها را متقاعد کند باید برای جلوگیری از نقض حقوق بشر در ایران، گامهای موثرتری بردارند، تحریمهای جدی تری وضع کنند، ناقضان حقوق بشر را به کشور راه ندهند، نگذارند در کشور، به انواع فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی اشتغال داشته باشند و به مدافعان حقوق بشر که در معرض خطر هستند، امکان ادامه فعالیت هایشان را در فضایی امن بدهند.

تا زمانی که برخورد دوگانه جامعه جهانی نسبت به مساله انرژی هسته ای و نقض حقوق بشر ادامه داشته باشد، و تا زمانی که به مساله نقض حقوق بشر، اولویتی حداقل برابر با مساله انرژی هسته ای داده نشود، سرکوب در ایران، به راحتی می تواند ادامه داشته باشد. به این معنا، جامعه جهانی نه تنها جنبش دموکراسی خواهانه مردم ایران را تقویت نمی کند بلکه با بی عملی، در سرکوب آن نیز شریک خواهد بود. جامعه جهانی، اگر با مبارزات مردم ایران برای آزادی و دموکراسی، ابراز همبستگی می کند، یک بار برای همیشه باید به این سئوال نیز پاسخ روشنی بدهد: آیا این موضوع که حیات و سایر حقوق بنیادین شهروندان ایرانی، به خصوص کسانی که برای دموکراسی مبارزه می کنند، در خطر فعلی و قریب الوقوع است، هیچ اهمیتی ندارد؟

در این سایه سنگینی که پرونده هسته ای ایران، بر جامعه جهانی انداخته است، تلاش هر روزه من و سایر مدافعان حقوق بشر این است که سعی کنیم صدایی که کمتر شنیده می شود، به گوش برسد؛ شاید وجدان جامعه جهانی از ضنیدن صدای درد و رنج روزانه انسانها به درد بیاید و به این نتیجه برسد که امروز، زمان عمل است.

  1. #1 توسط محبوب در مِی 2, 2010 - 11:05 ب.ظ.

    خوشحالم که در چنین نشست هایی این صداها را مطرح می کنید.
    قابل قدردانی است

  2. #2 توسط هاله در مِی 3, 2010 - 12:11 ق.ظ.

    ممنون که صدای همه​​ی ما هستید خانم صدر. خسته نباشید.

  3. #3 توسط حسین . امیریه در مِی 3, 2010 - 5:13 ب.ظ.

    درود و سپاسبه شما و همه آنهایی که صدای مظلومیت ملتی را بگوش جهانیان میرسانید.

  4. #4 توسط خلیل در مِی 4, 2010 - 5:37 ب.ظ.

    سلام، چیزی که بنام جامعه ی جهانی مطرح است، نه ملت که منظورشان دولت های هشت گانه است و آن ها هم بر اساس منافع شرکت هایشان عمل می کنند. فقط نهادهای مردمی در کشورهای مختلف می توانند کمکی برای مردم ایران باشند. به دولت ها اعتمادی نیست، اما می توان به نهادهای مردمی اعتماد کرد و انتظار کمک داشت اگر پشت سرشان نهادهای دولتی و شرکت های عمده تجارت جهانی قرار نداشته باشند.

  5. #5 توسط Zahra در مِی 6, 2010 - 12:52 ق.ظ.

    Salaaam

    man khili vaghte ke neveshtehai shoma ro jahai mokhtalef mikhoonam, ama emrooz bar hasbe tasadof inro didam:»http://anahyt.blogspot.com/2009_07_01_archive.html» bish az hamishe tahte tasif gharar gereftam. Merc vagahn barai avali bar feker kardam kash law khonede bodam:)

  6. #6 توسط امين در مِی 11, 2010 - 7:02 ب.ظ.

    با سلام
    شعری به شما تقديم کرده ام
    اگر خوانديد و به هر دليلی خوشتان نيامد بفرمائيد تا قسمت تقديمي اش را حذف کنم
    با تشکر

  7. #7 توسط shaqayeq در مِی 12, 2010 - 12:44 ب.ظ.

    من امروز یه سری از صحبتهاتون رو می دیدم تو یوتیوپ. واقعا جای تاسف داره که زن باشی و اینهمه زندگی ت رو در خطر بندازی و مردهای مرد ما تا بحال اینقدر در مقابل حرفهات به جز این آخری جبهه نگرفته باشند. این که نوشتید آب در خوابگاه مورچگان بسیار با مسماست ..

  8. #8 توسط شین در مِی 13, 2010 - 9:29 ق.ظ.

    ممنون از اینکه همیشه حاضر و پیگیرید برای داد خواهی.
    کاش میشد یک حرکتی به اسم » مردم برای مردم» راه انداخت که مغلوب سیاست بازی و مصلحت اندیشی نشود.

  9. #9 توسط انسان سکولار در مِی 13, 2010 - 4:33 ب.ظ.

    باور نمیکنم که شعور ملت در حدی باشد که نفهمد هرچه بیشتر حکومت در فشار و انزوا قرار گیرد و موقعیت خود را بیشتر در مخاطره بیند خشن تر و گاردی کاملن بسته تر می گیرد.

    در حالی که هرچه روابطشان بیشتر شود بهتر میتوان ازشان امتیاز گرفت که البته تصور اینکه آنها برای ملت ما امتیاز میخواهند کودکانه است!

    از طرفی وقتی امثال شادی های صدر که چون خودشان با تمایلات انسانی مشکل دارند همه ی مردان را منحرف اعلام میکنند !!! نماینده ی ما باشند….

    من میخواهم بدانم وقتی خانم صدر به محض اینکه یک بازداشت داشت و مدرکی برای ادعای کذب «من مبارز نستوح راه آزادی بودم «پیدا کرد رفت در ساحل امن نشست و بعد دولتهای اروپائی باید بیایند و برای ما مایه بگذارند و برای نهادینه شدن حقوق بشر در کشور ما بجنگند و یا از دلارهای نفتی صرف نظر کنند؟
    البته تعجبی ندارد که این حرفهای کودکانه را از همان کسی که مقاله ی شاهکار سوزن و تکنگر و چای هورت کشیدن را نوشته !

    نام کودکانه ی مقاله را بنگرید؟

    از همبستگی و مسئولیت مشترک جهانی چه باقی مانده است؟

    کدام همبستگی برای گرفتن ژست حقوق بشریشان دادن چند جایزه بی ارزش به شما کفایت میکند.
    حیفم از آن امتیازاتی می آید که روزی جمهوری اسلامی به خیال اینکه شما چه ضرری به نظام میزنید به اینها میدهد تا سرتان را زیر آب کنند در حالی که اگر سایت شما را فیلتر نکنند و بلکه مطالب شما را رسانه ای کنند پنبه ی ارزشها و انحرافاتی که شما دم از آن می زنید یکسره بر باد میرود.
    من مشکل شخصی با شما ندارم اما رفتار و کردار و گفتار شما را خطر بزرگی برای بلوغ ملت میدانم

  10. #10 توسط نیلو در مِی 14, 2010 - 1:19 ق.ظ.

    شادی
    به مزخرفات این آدم های تا مغز استخوان مردسالار توجه نکن و با قدرت به راهت ادامه بده…
    فکر کن! یک تعمیم ساده و این همه هیاهو!
    و مقایسه شود با «همه زن ها کودن اند» «همه ی زن ها خاله زنک اند» همه ی زن ها رانندگی شان افتضاح است» همه ی زن ها ناقص عقل اند» «همه ی زن ها وراج اند» و……….. نتیجه گیری شود!
    این ها دست و پا زدن های مردسالاری است و چون امثال تو در صف مقدمی تنوره ی دیو ! به تو بیشتر می رسد.
    ثابت قدم و قوی باش خواهر جان!

  11. #11 توسط نیلو در مِی 14, 2010 - 1:22 ق.ظ.

    خوشم میاد بعضی ها هیچی هم که نداشته باشند از » رو » کم ندارند!! این همه مزخرفات رو در طول دو پست بفرستی روی کامنتینگ وبلاگ و البته حرف هایت در حد پاسخ شنیدن از صاحب وبلاگ هم نباشد و فقط جلز ولز کردن ها و کل کل های مردسالارانه باشد و باز هم جیـــــــــزجیـــــــزت تمام نشود…
    شادی مگر چه گفت که جلزولزتان تمامی ندارد آقایان؟!!!!

  12. #12 توسط نیلو در مِی 14, 2010 - 1:42 ق.ظ.

    فکر کن یارو اومده توی پست قبلت از عبارت» زن ذلیلی» استفاده کرده!!!! یکی از اختراعات فرهنگ مردسالار در زمانه ای که زن ها به حد و حدودی که مرد سالاری برای شان تعیین کرده راضی نیستند و پا از حد فراتر می گذارند.زن ذلیلی در فرهنگ مردسالاری امروزی یعنی این که مرد ، زن را سر آدم حساب کند و نظرش را به حساب بیاورد!! یکی از نمودهای زن ذلیلی وقتی است که مرد طفلکی باید به حرف زن پتیاره ی جیغ جیغوی سریال آبکی تلویزیونی گوش بدهد و سطل آشغال را دم در بگذارد 🙂 نادان موردنظر حتی نمی فهمد فمینیسم چیست و چه می گوید! فقط یاد گرفته یک مشت کل کل مردسالارانه را تحویلت بدهد که آی ضعیفه رویت زیاد شده ما مردها مهریه می دهیم و سربازی می رویم!! شما مفت می خورید و می خوابید! کار خانگی هم که اصلن به حساب نمی آید.البته گویا این نابغه متوجه شده امروزه کار خانگی به دلیل وجود وسایل خانگی مدرن ، کاری نیست و این فقط مردها هستند که وقتی از خانه بیرون می آیند با خیش و گاوآهن سر و کار دارند 🙂
    مخالفان ات را می بینی شادی که از چه درجه از هوش و دانایی و منطق برخوردارند؟!
    آن زن هایی هم که می ترسیدند مردانی که تا به حال منت بر سر زنان می گذاشتند و از حقوق این ضعیفه ها طرفداری می کردند سرخورده شوند 🙂 هم خیلی موجودات جالبی بودند! بیچاره بودند و جالب! از این تریپ ها که:آقای محترم! آقای جنتلمن! به من زن ضعیفه ی بیچاره ی بی حقوق کمک کن!!! یکی نیست به این طفلک ها بگوید مردی اگر از ته ته دل به برابری زن و مرد اعتقاد داشته باشد نه برای اعتقادش منتی بر سر ما دارد و نه با یک تعمیم ساده(که خودش می داند اکثریت هم جنسانش همین اند) به مردانگی اش بر می خورد!! مثلن من با اوضاعی که هم وطنان نژاد پرست ام برای افغان ها درست کرده اند به شدت شاکی و ناراحت ام.همین چند روز پیش در یک وبلاگ یکی از افغان های ناراحت و زخمی همه ی ایرانیان را یک کاسه کرد و بست به فحش .من ناراحت شدم و گفتم عجب غلطی کردم از حقوق افغان ها دفاع کردم؟! خیلی ساده ست.شما یا به چیزی اعتقاد دارید یا ندارید و وانمود می کنید دارید!
    این هایی هم که پریده بودند وسط و «وافمینیستا» سر داده بودند و سینه می زدند هم فوق العاده سرگرم کننده و بانمک بودند! فکر کن! تا همین چند وقت پیش فمینیسم در کنار تمام فرقه های منحط و ضاله:) قرار می گرفت و حالا عده ای از در دلسوزی در آمده بودند که بابا این ها فمینیست ها را خراب می کنند و فمینیسم این نیست و چیز دیگری ست 🙂
    خلاصه که مملکته به مولا 🙂

    • #13 توسط yek marde bozorg! در مِی 15, 2010 - 3:28 ب.ظ.

      نيلو جون مواظب باش زياد بخودت فشار نيار.يه بار ممکنه بترکي سقط بشيا… خيلي دلت پره مثل اينکه… خانم صدر ده تا طرفدار مثل تو داشته باشه ديگه نياز به هيچ دشمني نداره.کوچولوي بي عقلم دهنتو پليز شات آپ کن بزرگترا دارن حرف ميزنن اينجا.راستي نيلو جون چه حالي داري وقتي مي دوني کل ديه تو از يدونه بيضه مرد کمتره؟؟؟پس لطفا ميخواي چيزي بگي اندازه ارزشت بگو.

  13. #14 توسط انسان سکولار در مِی 14, 2010 - 7:16 ب.ظ.

    برای اینکه بدانید این قهرمان راه آزادی ما ملت بدبخت چه انسان والائی است .
    لینک مربوط به وبسایت نیلو (کسی که سه کامنت پشت سر هم قبلی را مثلن در حمایت از خانم صدر گذاشته) را کلیک کنید و تو را به خدا نشوید نمونه ی لوکس همان هائی که به احمدی نژاد رای داده اند!

  14. #15 توسط نیلو در مِی 14, 2010 - 10:02 ب.ظ.

    چه بانمکه این شخصی که با اسم انسان سکولار پیام می گذاره!ببینم پسرم چرا ناراحت شدی و باز هم افتادی به خوار و خفیف کردن صاحب وبلاگ؟من که چیزی نگفتم. من فقط با زبان طنز از حماقت جماعتی مردسالار گفتم.تازه کامنت ام طولانی می شد وگرنه قصد داشتم از آن آقای آلت تناسلی محترم که تعداد اسپرم های شان را هم به رخ ما کشیده بودند بگویم و خیلی های دیگر…خوب واقعن هم طنزید و اصلن نمی شود به شما جماعت جدی نگاه کرد!
    حالا شما که این جا رخت خواب ات را پهن کرده ای و از محتویات جمجمه ات مردم را آگاه می کنی و چند تا مثل خودت هم پیدا می شوند برایت هورا می کشند ،چرا مثل احمدی نژاد کم که می آوری چاخان می گویی؟ من کی وبلاگ یا وبسایت داشتم که خودم خبردار نشدم؟!
    حرف را که به احمدی کشاندی من باید نظرم را در مورد این شخص هم بگویم حتمن! من همیشه گفته ام و این جا هم می گویم افرادی که ضد احمدی نژادند خودشان یک پا احمدی نژادند! به عبارت دیگر مردم ایران لایق بیش از احمدی نژاد نیستند.هر وقت یاد گرفتند یک انتقاد یا شکایت ساده را معقول و آرام پاسخ بدهند شاید بشود به گزینه ی بهتری برای شان فکر کرد.اما نه الان که مثل مغول ها هجوم می اورند به وبلاگ طرف و ان قدر از موضع تحقیر و تمسخر پاپی اش بشوند تا از حرف اش کوتاه بیاید …
    در ضمن از محتویات جمجمه شما به اندازه کافی در دو پست پیش بهره مند شده ایم و قاه قاه نموده ایم.با این کمالات ات 🙂 یک چیزی به اون نیمای نادان یا اون پیروز خنده دار و افراد مضحک ای که آن همه مزخرفات عمومردکی این جا گذاشته بودند هم می گفتی !
    از این به بعد هم پسر خوبی باش و چاخان نکن خوب؟!!!

  15. #16 توسط نیلو در مِی 14, 2010 - 10:11 ب.ظ.

    جناب انسان سکولار! الان که یک مراجعه ی سریعی هم به وب پر محتوای تان کردم:) دیدم که شما به بیماری خودشیفتگی دچارید! فکر کن! طرف برداشته کامنت های پرباری:) را که در این جا و آن جا گذاشته توی وبلاگ اش جمع کرده! جان من مقادیری قربان خودت برو:) درضمن وب خیلی پرمحتوایی داری و به من هم سر بزن! البته من که روح ام از داشتن وبلاگ خبر نداشت اما چون شما می گویی من وب آن هم وبسایت دارم و با توجه به این که شما یک انسان سکولاری که امثال شادی صدر رو هم اصلن به حساب نمی آوری خوب حتمن راست می گویی 🙂 پس به وبسایت نامرئی من هم سر بزن!
    ببخشید خانم صدر.می دانم وبلاگ وزین شما جای این جور کل کل ها نیست ولی با بعضی افراد توخالی و پر ادعا طور دیگری نمی شود حرف زد.

  16. #17 توسط ناشناس در مِی 15, 2010 - 7:47 ق.ظ.

    لطفا ایمیلتون رو بدید

  17. #18 توسط انسان سکولار در مِی 15, 2010 - 8:47 ب.ظ.

    اگر خانم صدر که به نام نیلو کامنت می گذارند خیال کرده اند که من با اسم مجازی ایشان دهن به دهن میکنم کور خوانده اند.
    واقعن خجالت داره خانم صدر حتی الان هم میتوانید قضیه را آبرو مندانه جمع کنید .
    حتی اگر همان کامنت مرا عینن به نام خودتان منتشر کنید بخدا بهتر از این بازی هاست.

    من ته دل آرزو دارم شما با یک برخورد مناسب امید در دل ما ایجاد کنید.
    جه پدر کشتگی شخصی میتوانم با شما داشته باشم؟

    من نگفتم شما نیلوی مجازی (مجازی شادی) وب سایت داری گفتم شما لینک اسمت بر می گرده به وبلاگ صدر پس چون هویتی نداری محتملن خود صدری!

  18. #19 توسط انسان سکولار در مِی 15, 2010 - 9:32 ب.ظ.

    متن کامنت نیلو خانم را با دقت بخوانید.

    خانم صدر چند نشانه ی آشکار از نوشتن این کامنتها به اسم نیلو و عیان شدن شخصیت لومپن و …… چه بگویم.
    به هر حال کار من دیگر تمام است .
    من ادعائی ندارم که خوب و بد بودن وبلاگ من مهم باشد.
    اصلن من این وبلاگ را برای استفاده ی امروز نمینویسم.
    اگر این وبلاگ بتواند موثر باشد شاید پنج سال دیگر!

    اما من تا جائی که لازم بود حرفم را زده ام و از حالا به بعد نمیتوانم مدعی بی طرفی باشم و چون موضوع به نوعی شخصی شده سایر دوستان اگر لازم باشد جواب شما را میدهند.

    فقط امیدوارم به تلافی کامنت کسی را به پای من نبندید .
    از نظر من موضوع صدر تمام شد.

  19. #20 توسط انسان سکولار در مِی 15, 2010 - 9:45 ب.ظ.

    دعوت میکنم آخرین برگ پرونده ی شادی صدر را به نام “شادی در صدر جدول” بخوانید:

    sadr.e33.de

    نگران ورم و یا اسپم نباشید طرفتان انسان سکولار است.

  20. #21 توسط نیلو در مِی 16, 2010 - 12:37 ق.ظ.

    انسان سکولار!
    به نظرم دیگه با نمک نیستی.بلکه خیلی قابل ترحمی! به شدت معتقدم تو در دسته ی آدم هایی قرار می گیری که در کودکی از مادرشان زیاد شنیده اند قربون دست و پای بلوری ات بروم! و امر بهشان مشتبه شده که در بزرگی دیگران هم باید قربان دست و پای بلوری شان بروند در حالی که از دید دیگران دست و پای شان اصلن بلوری نیست که خیلی هم کج و کوله و بدقواره است!! البته احتمالن مادر محترمت غیر از دست و پای بلورین قربون شمبول طلایی ات هم زیاد رفته که این قدر توهم مرد برتربینی نسبت به ضعیفه ها پیدا کرده ای.کافی ست کامنت هایی که به خانمی به نام بهناز نوشته ای را بخوانی…
    نظرت هم در مود شادی صدر بودن من از همین متوهم بودن ات می آید. وگرنه اگر به نظرات احمقانه و پوچ ات در پست های قبل و همچنین وبلاگ درپیت ات نگاهی می انداختی می فهمیدی که سخنان ات اگر با مخالفت جدی کسی روبرو نشده به دلیل بی مایگی و خنده دار بودن آن ها بود نه این که همه با تو موافق اند و سال ها باید بگذرد که یک دختر بشکن و بالا انداز که خوراک اش دست انداختن امثال تویی است از گرد راه برسد و ریشخندت کند:)طفلک چه خودش را جدی هم گرفته بابا کامنت ها و در واقع کل کل های من با تو صرفن برای تفریح بوده .لطفن در چارچوب جمجمه ات(چیزی هم توی اش پیدا می شود؟!) تقلا نکن که :»من که مخالف که نداشتم! پس یحتمل شادی صدر است!!!» واقعن فکر کردی زن ای مثل شادی این قدر علاف و بی کاره است که حتی چرندیات تو را هم بخواند؟؟؟ می توانی آدرس جای بی فیلتری ر ا به من بدهی و من به آن جا بیایم تا مشخص شود از همین ایران ام ابله عزیز!

  21. #22 توسط نیلو در مِی 16, 2010 - 12:41 ق.ظ.

    و اما در مورد لمپنی بودن نظرات من!!! دقیقا بگو کجایش لمپن است؟! من فقط نادان هایی چون تو را دست انداخته ام (خوارک ام است!)و همان طور که فرمودم اصلن به جز نگاه طنز دید دیگری نمی توان به شماها داشت! حالا نمونه ای از کرسی شعرها و گلواژه های نادانی چون تو صرفا برای خنده:
    در جلد یک مصلح اجتماعی عمومردک :
    حوصله ای به خرج دادی ولی حیف که به خرج نمیره!فمنیستها که از دست رفته اند.والا دخترهائی هم که قسمت ما میشه بی مشکل هستند.(احتمالن از اون دخترهایی که برای خوشایند مردها همه جای شان را جراحی لاستیک می کنند!نمونه ی خوب یک زن برای استثمارگرانی چون انسان سکولار!)نگرانی من از دخترهای 13 – 14 ساله ای که بخوان این حرفها رو الگو کنند و آینده ی خودشون و پسرهای همسنشون رو ویران کنند(یعنی سرویس خوبی به مردان ندهند!)…..
    خطاب به خانمی به نام بهناز (از موضع دلسوزی و صد البته نگاه زن ستیزی که به زن دارد):
    «خطاب به برادرانتان میگفتم لااقل با تجدید نظر در نگاه غیر انسانی خود به زن اجازه ندهند دخترانشان که شما عمه یشان هستید با شنیدن حرفهای شما و دیدن مصداق عینی آن در پدرانشان جا پای شما بگذارند .آیا برادرانتان با دیدن زندگی شما میتوانند بگویند آن رفتارها می توانست منجر به یک زندگی سالم برای دختران خانواده باشد»…و مزخرفاتی بلند و طویل…آن هم برای این که بهناز با امثال او هم صدا نشد و جرات کرد حرف دیگری بزند.
    ترس از لولو خورخوره ای به نام فمینیسم که ممکن است باعث طغیان عروسک های اش بشود، طغیان برده ها!:
    «او یک فمنیست است مژگان جان یک فمنیست !میفهمی یعنی چه ؟یعنی دشمن درجه یک زنان !من اساسن حالم از زن ومرد کردن بهم میخوره ولی خوب چکار کنم؟» (ابلهی که چنین حرفی زده از ان هایی است که لقلقه ی زبانی شان به تازگی این شده .یک جور مد! و قادر به فهم این موضوع نیست که در ایران همین که زن باشی به طور خودکار بسیاری از امتیازات انسانی را از دست می دهی و هر جا که وارد می شوی قبل از انسان دیدن ات زن بودن ات است که دیده می شود! )
    «وقتی یک عده که نام خودشان را زن گرا میگذارند و بعد یکسره به تمام مردها اعلام جنگ میدهند و به اسم مبارزه برای اعتلای حقوق زنان بهانه دست مردان ناتوانی میدهند که چون نمیتوانند خواسته های زنان مرتبط با خودشان را برآورده کنند می خواهند خواسته های آنها را منکوب کنند…» (خوسته های زنان که منکوب می شود این هاست: سایه ی سری است که باید ازشان حمایت کند و جراح پلاستیک که بنا بر نظریه ی این موجود توخالی بتوانند مدت بیشتری زن باشند و حمایت مرد را داشته باشند!! یک جور کالای ناز و خواستنی که افسوس تاریخ انقضا دارد!)
    کدام نظریه؟ بخوانید:
    تمام زنهای عادی و نرمال ملیونها ( ملیون اغراق نیست ) ساله که دارن با استفاده از جاذبه جنسیشون حمایت مردها را میگیرن .
    (یکی نیست به این فرهیخته ی کشف نشده بگوید طفلک من! الان یک مدتی هست که وارد قرن بیست و یکم شده ایم و دیگر نیازی به قدرت بدنی و هیزم جمع کردن مردها نیست! من بعد از خواندن این نظریه ات به شدت نگران شدم که نکند دزدیده شوی !)
    موقعی که ندای مادرش در گوش اش می پیچد که قربون دست و پای بلورین ات بشوم :
    «من تلاش میکنم طی یک هفته مطالب جامعی در نقد فمنیسم تهیه کنم .چرا که جامعه شناسان و اندیشمندان سکولار ما که جرات سخن گفتن ندارند.»(عجب اعتماد به نفسی داری پسر!!!)
    حالا وقتی مطالب جامع رو در نقد فمینیسم تهیه کرد:
    به زنانگی ات قسم افسوس میخورم که نتونستی قدرت زن بودن را درک کنی!نتوانستی و نخواهی توانست بفهمی که چرا زنان واقعی سر تسلیم به فرمایشات ملوکانه فرود می آورند و خود خواسته کنیز آقایشان میشوند!!! اما من که میفهممشان چون احساس خودم را وقتی زنی وانمود میکند مایملک من است نسبت به اینکه تمام توجه ام به این معطوف میشود که او را خوشحال ببینم درک کرده ام !…
    البته من حوصله ی کنکاش بیشتر در چنین مزخرفاتی را نداشتم و از عهده ی اعصاب ام خارج بود وگرنه می توانستیم بیشتر بخندیم!
    بلی انسان سکولار جان!! می دانم آرزوهای زیادی داری که سری در سرها در بیاوری! اما از قدیم گفته اند پز عالی و جیب خالی!!! یا بضاعتی نداری و فکنده ای دامی 🙂

  22. #23 توسط نیلو در مِی 16, 2010 - 12:45 ق.ظ.

    همیشه با امثال تو زیاد روبرو شدم کسانی پر از ادعا و به شدت پر رو و وقیح و دریده و البته بی سواد.به خودم قول داده بودم از کنارشان با لبخند تمسخر عبور کنم چون دهن به دهن گذاشتن با این موجودات فقط آن ها را جری تر می کند به وقاحت بیشتر.اما خوب گاهی اندازه ی رو و وقاحت به حدی است که انسان نمی تواند سکوت کند!
    قدیم ها که من در وبلاگ ام در مورد نگاه فمینیستی ام می نوشتم اشخاص ای سیریش از نوع همین انسان سکو.لار وارد می شدند و با چماق تمسخر و تحقیر و نگاه جنسی(چماق های پر کاربرد مردسالاری بر ضد زن های سرکش) من را مورد نوازش قرار می دادند.آن زمان یادم است زیاد از عبارت هایی مانند فمینیست ها زشت اند و جنده اند و ترشیده اند استفاده می کردند ! حالا یک قدم به جلو گذاشته اند به جای این چرندیات افتاده اند به دادن نظریات دوزاری!
    در ضمن من وقتی داشتم در پست های پیش دنبال نظرات با مزه ات می گشتم به نیمای عمومردک(خودتی دیگر!!!) برخوردم که آن جا پشت من صفحه گذاشته بود:) و بنا براین کنکاش در نظرات ات را خاتمه دادم و به این فکر کردم که نباید با یک بیمار روانی سر و کله زد! نیما(انسان سکولار!) من به تو جدا توصیه می کنم سری به روانپزشک بزنی طفلک!
    در آخر من چون مثل این به اصطلاح»انسان سکولار» وقیح نیستم به دلیل دهن به دهن گذاشتن با این موجود و گذاشتن کامنت های بی ربط در حال ریختن عرق شرم از خانم صدر پوزش می خواهم و کاملن حق دارید اگر کامنت های مرا پاک کنید! راستش من همیشه وبلاگ شما را می خواندم ولی تا به حال کامنتینگ وبلاگ را ندیده بودم ونمی دانستم چنین موجودات جالبی هم در آن زیست می کنند!

  23. #24 توسط نیلو در مِی 16, 2010 - 12:48 ق.ظ.

    این هم ادرس پستی من niliso8060@gmail.com
    لطفن اگر می خواهی خودت را خالی کنی دیگر کامنتینگ شادی را به گند نکش! پذیرای نظرات خنده دار و پر از توهین و بد و بیراه ات هستم! باور کن من برعکس تصوری که از فمینیست ها داری خیلی مهربان و بامزه ام !

  24. #25 توسط نیما در مِی 16, 2010 - 4:05 ق.ظ.

    ((…فکر کن! یک تعمیم ساده و این همه هیاهو!… ثابت قدم و قوی باش خواهر جان!… فکر کن یارو اومده توی پست قبلت از عبارت” زن ذلیلی” استفاده کرده!!!!… فکر کن! تا همین چند وقت پیش فمینیسم در کنار تمام فرقه های منحط و ضاله:) قرار می گرفت… خلاصه که مملکته به مولا… فکر کن! طرف برداشته کامنت های پرباری:) را که در این جا و آن جا گذاشته توی وبلاگ اش جمع کرده!… در حال ریختن عرق شرم از خانم صدر پوزش می خواهم و کاملن حق دارید اگر کامنت های مرا پاک کنید!…))

    اوا خاک به سرم! نیلو جون؟! نبینم از دست این مردهای آشغال و بی ششور کم آورده باشی! از تو بعیده خواهر! یعنی چی که به خانم صدر حق میدی کامنت های نازنینت رو پاک کنه؟! به خدا، به مولا اگه شادی جون بیاد کامنت هات رو پاک کنه! با همه ارادتی که بهش دارم، به مولا نفرینش میکنم! یه فالگیر میشناسم، (پری جون بهم معرفی ش کرده) بهش میگم طلسمش کنه! ما تازه داریم با نظرات گوهربارت مستفیض میشیم خواهر! من دارم تمام کامنت های بلورینت رو گلچین میکنم تا بفرستمشون به سایتهای فمنیستی. حیف نیست این کامنت ها رو شادی جون پاک کنه؟! اصلآ هم از دست این مردهای احمق و بی ادب عقب نشینی نکن! به راهت ادامه بده خانومی! به خدا همه شون سر و ته یه کرباسن! فکر کن! مرتیکه اومده از عبارت «زن ذلیلی» استفاده کرده!!!! خدا مرگم بده! خاک به سرم! انگار نه انگار که تو قرن بیست و یک داریم زندگی میکنیم! خدا همه شون رو لعنت کنه ایششششالله!
    ثابت قدم و قوی باش خواهر جان!

  25. #26 توسط نیلو در مِی 16, 2010 - 5:32 ق.ظ.

    نیمای عمومردک!
    کمی خودت را کنترل کن و بیا پست قبل جواب ات را دریافت کن!

برای نیلو پاسخی بگذارید لغو پاسخ