دموکراسی با تمام تبعات آن/ در نقد مخالفان حق تعیین سرنوشت

اخیرا سازمان عفو بین الملل در استرالیا برنامه ای تلویزیونی با عنوان «برگرد همونجایی که از آنجا آمده ای» تهیه کرده که در آن، شش استرالیایی، یک ماه به کشورهایی فرستاده می شوند که پناهندگان از آنجا می آیند و زندگی واقعی و رنجهای طاقت فرسای یک پناهنده را در جنگ، قحطی، سرکوب سیاسی، نسل کشی و پس از آن، فرار به استرالیا تجربه می کنند[1] و مقابل چشم بینندگانی قرار می دهند که اکثریتشان فکر می کنند پناهندگان، قانون شکن، مجرم و باعث اتلاف بودجه های دولتی هستند. وقتی بیانیه «جمعی از فعالین سیاسی» را درباره توافقنامه اخیر حزب دموکرات کردستان و حزب کومله[2] خواندم، بلافاصله فکر کردم تک تک امضا کنندگان این بیانیه را باید مجبور کرد یک ماه، فقط یک ماه، به عنوان یک کرد یا عرب یا بلوچ در ایران زندگی کنند و بعد از آنها پرسید که آیا چنین بیانیه ای را دوباره امضا خواهند کرد!؟

ماجرا از این قرار است: دو حزب دموکرات و کومله که سالها سابقه تقابل گاه خونین را داشته اند، توافقنامه ای امضا کرده اند که در آن، از حق تعیین سرنوشت ملت کرد دفاع کرده و «فدرالیسم ملی- جغرافیایی» را به عنوان راه حل خود برای مساله کردستان پیشنهاد کرده اند. صرفنظر از سیاستهای این دوحزب که موضوع بحث من در اینجا نیست و اینکه آنان تا چه حد به مندرجات توافقنامه خود به خصوص درمواردی چون برابری کامل جنسیتی[3] متعهد خواهند بود، در مخالفت با این توافقنامه، علاوه بر چندین و چند مقاله با مضامینی مشابه و تکراری[4]، جمعی از فعالان سیاسی، بیانیه ای نوشته و منتشر کرده اند که لب کلام آن این است: «تکیه بر «حق ملل در تعیین سرنوشت خویش» لاجرم به شناسایی و پذیرش «حق جدایی واحدهای ملی» تا تشکیل «دولت»های ساختگی می‌انجامد.»

این در حالی است که حق تعیین سرنوشت ملتها، یکی از بنیادی ترین اصول حقوق بشر است که در منشور ملل متحد و نیز میثاق بین المللی حقوق مدنی-سیاسی به رسمیت شناخته شده و در دوران پسااستعمار نیز همچنان لازم الاجراست. به عقیده حقوقدانان بین المللی، این اصل جنبه قاعده آمره ( jus cogens) پیدا کرده است که معنای آن این است که تمامی اعضای جامعه بین المللی موظف به احترام و رعایت بی چون و چرای آن هستند. بنابراین، اصل حق تعیین سرنوشت ملتها، اصلی غیرقابل مناقشه است. تنها موضوعی که می توان بر سر آن مناقشه داشت این است که آیا کردها یا عرب ها[5] یا هریک از اقوامی که در چارچوب مرزهای قراردادی ایران به دنیا آمده اند، می توانند ملت به حساب آیند یا نه.

در تعاریف حقوق بین الملل از «ملت»، حتی بیش از اشتراک در زبان و تاریخ و فرهنگ، بر احساس تعلق جمعی و پیوند و همبستگی گروهی و نیز تعریفی که آنها از هویت اصلی خویش ارائه می دهند تاکید شده است. بنابراین، این واقعیت که اگر نگوییم همه، حداقل بخش بزرگی از کردها، یا عربها در ایران، چنان روح جمعی و پیوندهای مشترکی میان خود احساس می کنند که خود را «ملت کرد» یا «ملت عرب» تعریف می کنند، می تواند به سادگی و بدون هیچ مناقشه ای، از آنها، یک «ملت» بسازد؛ هرچند این امر لزوما، به تشکیل یک دولت-ملت نمی انجامد.

از سوی دیگر، واقعیت این است که مفاهیمی که اکثر ما، به عنوان مفاهیمی مثبت مفروض می دانیم و نسبت به آنها احساس تعلق شدید می کنیم، برای بسیاری از ساکنان درون مرزهای قراردادی ایران بار منفی دارند. مفاهیمی مانند «ایران»، «ایرانی»، «فارسی»، «ملت ایران»، «تمدن ایران» و…که ممکن است در خیلی از ما، احساس تعلق ایجاد کند، در تعداد زیادی از ساکنان ایران، تداعی گر رنج، تبعیض، محرومیت و حتی تنفر هستند. تنها پس از ساعتها نشستن پای صحبت زندانیان سیاسی سابق و خانواده های اعدام شدگان عرب و کرد و خواندن نوشته هایشان و فراتر از آن، حس لا به لای گفته ها و نوشته هایشان است که می توان چنین دوگانگی شدیدی را میان جمعیتی که عموما و به طور یکپارچه «ملت ایران» خطاب می شوند دریافت و صادقانه از خود پرسید: مرزها و تکه های خاک، چه ارزشی دارند وقتی آدمها در آن احساس خوشبختی نکنند!؟ وقتی آدمها به آن احساس تعلق نکنند!؟ وقتی آدمها از اسامی و مفاهیم مرتبط با آن متنفر باشند!؟

 اینکه چرا امروز ما با چنین واقعیتی مواجه ایم، نه تنها ریشه در سیاستهای سرکوب دولتهای مرکزی ایران که فراتر از آن، ریشه در عملکرد تک تک ما داشته و دارد؛ چه وقتی به عنوان مردم کوچه و بازار، نژاد پرستی مان را با گفتن «عرب سوسمار خور» و «کردی که سر می بُرد» آشکار می کنیم و چه وقتی به عنوان روشنفکر، بیانیه سیاسی می نویسیم و در واقع ناسیونالیسم افراطی مان را پشت واژه های پرطمطراق پنهان می کنیم.

راستش فکر می کنم اگر من عرب یا کرد بودم و تا به حال، و با وجود همه بلاهایی که نه فقط در دوران جمهوری اسلامی بلکه از آغاز پروژه ایجاد دولت- ملت به زور سر نیزه رضاشاه پهلوی، به سر خودم و خانواده ام آمده، «تجزیه طلب» نشده بودم، با خواندن این بیانیه حتما در صف مدافعان جدایی از ایران قرار می گرفتم. به خصوص وقتی چنین جمله ای را می خواندم:

» در ایران علی‌رغم وجود نارسایی های بسيار در رفتارهای حاکمیت‌ها هیچگاه دولتی منبعث از گروهی قومی در رأس «ملت یا ملت‌های زیرسلطه» دیده نشده است.»

در واقع این جمله و جملاتی نظیر این، که نقض سازماندهی شده (systematic) بنیادی ترین حقوق ملتهای عرب، کرد، بلوچ و… را به «نارسایی هایی در رفتارهای حاکمیت ها» فرومی کاهد، به همان حاکمیتها هم جواز سرکوب هر نوع گفت و گو پیرامون حق تعیین سرنوشت را با زدن برچسب «تجزیه طلبی» یا «مجری سیاستهای امپریالیسی» می دهد. این افسانه که ملت شریف ایران همواره در موقعیت خطیر تهدید بیگانگان به سر می برد، اینجا هم مانند همیشه در خدمت توجیه این سرکوب و سانسور قرار می گیرد. گروهی از تشکیل دولت فدرال در ایران آینده صحبت کرده اند و گروهی دیگر که تا جایی که می دانم وجه مشترک همه شان «فارس» بودن است، و همه آنها تجربه زیست در کشورهای فدرالی مثل آمریکا، آلمان و سوییس را دارند که نه تنها تجزیه نشده اند بلکه از قدرتمندترین دولت-ملتهای جهان هستند، چنین سخت برآشفته شده اند؛ وای به زمانی که گروهی بخواهند در خاکی که خودشان و اجدادشان به دنیا آمده اند، دولت-ملت خود را تاسیس کنند. به این معنا، رفتار جمهوری اسلامی چندان غریب نیست وقتی فعالان سیاسی و مدنی کرد و عرب را به بهانه تجزیه طلبی اعدام می کند و وقتی حتی در سه سال گذشته، با وجود پایین تر بودن آمار اعدامهای سیاسی نسبت به دهه 60، اکثریت زندانیان سیاسی که اعدام شده اند یا کرد بوده اند و یا عرب.

واقعیت این است که سیطره گفتار پهلوی، درباره «دولت- ملت» و «تمامیت ارضی» نه فقط در سیاستهای جمهوری اسلامی که در سیاست ورزی های مخالفان آن هم به روشنی دیده می شود. هر دو گفتار، از یک آبشخور سرچشمه می گیرند: مرزهای قراردادی باید به هر قیمتی حفظ شود حتی اگر ساکنان بخشی از آن، نه احساس تعلق و نه احساس خوشبختی در چارچوب آن مرزها داشته باشند. رو به رو با چنین واقعیتی، سئوال محتوم این است: اساسا چرا نباید کردها، عرب ها و بلوچ ها، از جدایی از ایران و داشتن دولت-ملتهای ساخته خودشان دفاع کنند؟ واقعا چه نویدی و چه آلترناتیو بهتری از دیگر سو به آنها داده شده و می شود؟ جز اینکه هنوز که هنوز است، کشتار روستای قارنا و کوچ اجباری ساکنان چندین روستای کردستان را که می تواند مصداق جنایت علیه بشریت باشد «نارسایی» توصیف می کنند!؟ جز اینکه به خاطر تغییر نام خلیج فارس به «خلیج»، کم مانده بود سر در سازمان ملل را پایین بیاورند و خلاصه هر چه فریاد داشتند بر سر همگان کشیدند اما درمورد تغییر نام تمامی شهرهای مناطق عرب نشین به اسامی فارسی بی مسمایی مانند «سوسنگرد»، تنها چند لطیفه ساختند و خندیدند؟ یک بار از خودمان پرسیده اید واقعا عرب ها باید به چه دلخوش کنند وقتی سرماخوردگی زندانیان سیاسی مرکز نشین را تا سطح مجامع بین المللی خبری می کنیم اما «فهیمه بدوی»[6]، زندانی سیاسی عرب، نوزاد خود را در سلول انفرادی و در مقابل چشمان دو بازجوی مرد اداره اطلاعات اهواز به دنیا می آورد و ما نه می بینیم، نه می شنویم و نه حتی وقتی می شنویم، آن درد بزرگ را به رسمیت می شناسیم. واقعا بین جمهوری اسلامی و «ما»ی مخالف جمهوری اسلامی، در این موضوع چه تفاوتی وجود دارد که انتظار همراهی و هم رایی کردها و عرب ها و… را داریم؟!  چرا عرب ها یا کردها، نباید حق تعیین سرنوشت خود را مطالبه کنند وقتی نویدی که نه فقط جمهوری اسلامی یا آدمهای عادی کوچه و بازار، بلکه روشنفکران و سیاست ورزان این جامعه نیز به آنها می دهند این است: یک بار دیگر، این ما، مای «فارس» که هیچگاه در کفش های شما راه نرفته و رنج و تبعیضی را که شما هر روزه احساس کرده اید، درک نکرده است، برای شما تعیین می کند: «مساله اصلی» چیست، کدام موضوع در اولویت است و به کدام مساله از چه زاویه ای باید پرداخت؟ «ما» که تعریفش از ائتلاف، «همه با من» است،  دموکراسی مورد نظرش هم یعنی منِ مرکز محور، بهتر از همه می داند و به نمایندگی از همه تصمیم می گیرد که جدایی از ایران به نفع «قومیتها» نیست و دولتهای ضعیفی را ایجاد خواهد کرد و «ایران مقتدر» را لاجرم از میان خواهد برد. در این دیدگاه، اقتدار ایران مهمتر از سرنوشت، زندگی و خواست میلیونها آدمی است که در چارچوب آن اقتدار، بهترین جوانانشان را بر سر دار دیده اند و هنوز می بینند. در زمان ارائه راه حل برای از میان بردن این رنج و درد و تبعیض هم، این مای متکلم وحده دانای کل[7] است که می گوید باید انجمن ایالتی- ولایتی باشد و فدرالیسم نباشد. حتی به خودش زحمت نمی دهد برای حفظ ظاهر دموکراتیک هم که شده بگوید: این پیشنهاد ما برای ساختار نظام سیاسی آینده است. برعکس، با بایدها و نبایدهای موکد خودش امکان انتخاب از مردم را سلب می کند.

جان استوارت میل در کتاب مهم خود، «انقیاد زنان»، به درستی نظام برده داری را با نظام مردسالاری مقایسه می کند و به کسانی که اعتقاد دارند زنان، مانند بردگان به دلیل تفاوتهای ذاتی خود فاقد توانایی لازم در انجام برخی از امورهستند، می گوید که هیچگاه، وضعیتی نبوده که زنان آزادی این را داشته باشند که این امور به اصطلاح مردانه را بیازمایند. او می نویسد: اگر ادعای شما درست است، بگذارید که زنان آزادانه وارد این مشاغل شوند و اگر خلاف ذاتشان باشد، شکست خواهند خورد و خود، کنار خواهند رفت[8]. به نظر می رسد تحلیلهای فمینیستی کلاسیک استوارت میل، هنوز می تواند در پاسخ به کسانی که می گویند فدرالیسم، یا با تفسیر آنها، «تکه پاره شدن ایران» به نفع کردها و دیگر ملت ها نیست استفاده شود زیرا چنین وضعیتی، هیچگاه آزموده نشده تا خطا یا درستی آن معلوم شود. بیانیه «جمعی از فعالان سیاسی» نشان می دهد که حتی در نبود جمهوری اسلامی نیز کردها، عرب ها و سایر ملت های ایران، باز هم به طور بلافصل از چنین آزادی برای آزمودن آن وضعیت برخوردار نخواهند بود. در واقع به آنها گفته می شود: فدرالیسم به نفعتان نیست، زیرا «ما» هستیم که تشخیص می دهیم چه چیزی به نفع شماست. درست مثل زنان که به آنها می گویند برابری حقوقی به نفعتان نیست چون در آن صورت دیگر مردان وظیفه نان آوری نخواهند داشت و استقلال به معنای فقیر شدن و از دست دادن سقف بالای سرتان است.

چه خوشمان بیاید و چه نیاید، اگر به دنبال تحقق دموکراسی و حقوق بشر در ایران هستیم، نمی توانیم حق تعیین سرنوشت را نادیده بگیریم. تحقق دموکراسی و حقوق بشر درد دارد، به جراحی سختی می ماند که شاید جای زخمش تا همیشه باقی بماند اما ناگزیر است. در واقع تا چند غده بدخیم در جامعه ایران درمان نشود، صحبت کردن از هر دموکراسی در آینده ایران ناممکن است؛ یکی از این غده ها، مساله حق تعیین سرنوشت و دیگری، مساله رهایی زنان است. تنها با پذیرفتن دموکراسی با تمام تبعات آن است که می توان امید داشت ققنوسی از آتش زاده شود.


[3] بحث پیرامون بند 4 این توافقنامه و ایرادات جدی وارد بر آن مجال و مقال جداگانه می طلبد. این بند مقرر می دارد: «هر دو طرف بر برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمام زمینه‏های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی و … در جامعه تأکید می‏ورزند و خود را مدافع قانون مدرن و مترقی و انسانی در این زمینه می‏دانند و برای تصویب آن تلاش خواهند کرد.» مجال و مقال جداگانه می طلبد.

[5] تاکید من در این مطلب بر عرب ها و کردها، به دلیل آشنایی بیشتر و از نزدیک تر با موارد نقض شدید حقوق آنان است.

[7] درست است که «ما» نمی تواند ضمیر متکلم وحده باشد ولی در اینجا به عمد از عبارت متکلم وحده استفاده کرده ام زیرا گویندگان و پراکندگان گفتار «حفظ تمامیت ارضی به هر قیمتی» را علیرغم همه تنوع و تکثرشان، یک «واحد» سیاسی می دانم.

[8] نقل به مضمون

  1. #1 توسط کردستان در سپتامبر 15, 2012 - 8:23 ب.ظ.

    سلام من به عنوان یک اقلیت از زندگی کردن در ایرانی مملوء از شوینیست های دمکرات نما کاملا نامید شده بودم اما با وجود انسان های آزاد اندیش و به معنی واقعی دمکرات و تکامل یافته همچون شما روزنه ای از امید برای زیستن در ایران فردا در برابر اقلیت های قومی و زبانی برروی ستم دیدگانی که مدیون انسان های بزرگواری همچون شما هستند گشوده خواهد شد

  2. #2 توسط masoud در سپتامبر 16, 2012 - 12:30 ق.ظ.

    بسیار انسانی‌ و منطقی‌.

    • #3 توسط بابک در نوامبر 19, 2012 - 6:46 ق.ظ.

      و البته آرمانگرایانه و احساسی

  3. #4 توسط یاشار در سپتامبر 16, 2012 - 7:55 ق.ظ.

    عالی بود. خیلی تحسین برانگیز هست. همیشه بر این نظر بودم که حرف و درد قومیتها و ملیتهای غیر فارس زبان ایرانی را زنان فارس زبان بهتر از مردان فارس زبان میتوانند درک کنند، چرا که آنها هم در طول تاریخ از تبعیض بین مرد و زن درد کشیده اند و حال هم که میخواهند برای احقاق حقوق فعالیت کنند، میبینند که حتی مردانی که مدافع حقوق بشر هستند، میخواهند برای زنان ، به جای خود زنان، حقوق تعریف کنند. به عبارت دیگر زنان میتوانند دریابند که «نگاه حق به جانب واز موضع بالا»ی آنکسی که مورد ستم قرار نگرفته ، و انتقادش از کسی که ستم کشیده، به بهانه عقلگرایی، چقدر دردآور است.

  4. #5 توسط nava در سپتامبر 16, 2012 - 4:15 ب.ظ.

    صادقانه بگم من به عنوان یه دختر 23 ساله پایتخت نشین و دانشجو واقعا دلم نمیخواد کشور تجزیه بشه چون فکر میکنم زیبایی ایران به همین تعدد قوم هاش باشه اما با تمام حرف های شما موافقم و فکر میکنم با اینکه حتی فکر کردن به جدایی درد آوره اما تصمیمش با همون هایی باید باشه که دارن اونجا زندگی میکنن تنها میتونم آرزو کنم شرایط برای تمام اقوام کشورم بهتر بشه تا هم اونها به ارامش برسن هم ما و دیگه حرف از جدایی پیش نیاد

    • #6 توسط بابک در دسامبر 28, 2012 - 2:55 ب.ظ.

      جانا سخن از زبان ما می گویی

  5. #7 توسط ناشناس در سپتامبر 16, 2012 - 7:45 ب.ظ.

    خانم صدر عزیز با درود به شما و شهامت کم نظیر‌تان در مورد مقاله «حق تعین سرنوشت «امیدوارم زنانی نظیر شما پیشگام ‌یک دیالوگ ملی و منصفانه در این زمینه‌ها شوند.در سرزمین که روشنفکرش فدرالیسم را تجزیه تعریف می‌کند تیر اول را نه حکومت بلکه ا‌و شلیک کرده.باشدبا ‌یک تعریف مدرن و امروزی از هویت دست در دست هم سرود آزادی سر دهیم

  6. #8 توسط بختیار در سپتامبر 17, 2012 - 2:03 ب.ظ.

    خانم صدرعزیز، بعنوان یک انسان ازدرایت، انسان دوستی و حق طلبی شما سپاسگزارم. کاش در میان طیف وسیع اپوزسیون، از راست تا چپ و از درون مرز تا برون مرز هزار نفر به روشن اندیشی شما پیدا میشد. در آنصورت امکان تجزیه خاک ایران بسیار کم میشد. هر چند که ایران اکنون هم تجزیه شده و حس خود بیگانه پنداشتن در درون قلب و مغز هزاران تن از ساکنان این خاک وجود دارد. همین روزها چماق تکفیر شما هم بلند میشود.

    بختیار

  7. #9 توسط کرد آزاد در سپتامبر 17, 2012 - 9:15 ب.ظ.

    خانم صدر،دیدگاه تان را ارج می نهم .اصولا از یک شخصیت دموکرات و مدافع حقوق بشر،غیر از این انتطاری نمی توان داشت . استقرار دموکراسی در یک جامعه ، بدون استقرار تفکر دموکراتیک درشخصیت اجزای آن امری ناممکن است و ماحصل چنیین دموکراسی چیزی جزیک دیکتاتوری نقاب دار، که نام دموکراسی را یدک می کشد نخواهد بود ،همانند انقلاب ،که بدون ایجاد تحول بنیادین در تفکر وشخصیت تک تک اجزای جامعه محصولی جز کودتا نخواهد داد . نمونه بارز این موضوع ، انقلاب سال 57 ایران است که نتیجه آن چیزی جز دگرگونی روبنایی ساختار سیاسی و تعویض کارگزاران آن به دنبال نداشت . لازم به یاد آوری است که ، حقوق بشر تنها نا ظر بر حق تعین سرنوشت و یا رفع ستم جنسیتی نیست ، بلکه آزادی دراتنخاب و ابرازعقیده و و مذهب را نیز شامل می شود ، موضوعی که در ایران کنونی ، عامل بسیاری از سرکوب ها و زندان هاست .و همین موضوع درتشدید ستم حاکم بر ملت کرد – علاوه برمشکل کرد بودن – مزید بر علت می شود . چه بسیار زندان ها و ترورها و محرومیت هایی که به همین واسطه دامن گیر فرزندان این ملت شده است . نمونه بارز این موضوع ، بزرگ مرد آزادی خواه ، مبارز شکست ناپذیرو مرد پولادین زندان های ایران ، کاکه احمد مفتی زاده است که ده سال تمام تحت سخت ترین شکنجه ها قرار گرفت و حدود هشت سال از این مدت را در شرایط بسیار سخت انفرادی سپری کرد ، در حالی که تنها گناه او ، دفاع از حقوق مسلم تمامی قومیت های ایران به خصوص ملت کرد و تلاش برای اصلاح قانون اساسی بر پایه سه اصل : رفع ستم ملی ، رفع ستم مذهبی و رفع ستم طبقاتی بود .

  8. #10 توسط بهنام در سپتامبر 18, 2012 - 5:21 ق.ظ.

    بنده کاملا و بشدت مخالف مبنا قرار دادن «ملت» و قومیت و نژاد برای تعیین مرزهای سیاسی هستم — حال چه این ملت فارس باشد چه عرب ، کرد، یا ترک. ولی با مبنای جغرافیایی برای ایجاد فدرالسیم موافقم. دوستان باید توجه داشته باشند که فدرالیسم به معنی تجزیه نیست. به این معنا هست که اکثر قوانین و سیاست ها در محدوده کوچکتری از کل کشور وضع میشود. به عنوان مثال در کشور آمریکا هر یک از پنجاه ایالت قوانین جزایی خاص خود را دارد و در حیطه های ازدواج و طلاق و ارث هم همینطور هست ولی در عین حال آمریکا یک کشور هست نه پنجاه کشور.

  9. #11 توسط ناشناس در سپتامبر 18, 2012 - 11:59 ق.ظ.

    mer30000000000000000000000000000000 az zahamatet

  10. #12 توسط علی در سپتامبر 18, 2012 - 3:14 ب.ظ.

    خانم صدر گرامی،مشخصا شما با این مقاله آماج حمله پان ایرانیست ها ی خارج نشین و اسلاف داخلی آن ها ( مانند پان اسلام ایرانیست ها ، مشاییست ها و به اصطلاح وطن پرستان دو آتشه قرار خواهید گرفت. جامعه پس از جمهوری اسلامی در شرایط حاضر با رویکردی که مثلا باسوادان ما نسبت به مقوله حقوق بشر و حق تعیین سرنوشت دارن به سمت قهفرا خواهد رفت و متاسفانه یا باید فدرالیسم در این مملکت حاکم شود یا فاشیسم و انتخاب سومی با روند تاسف بار فعلی بعد از جمهوری اسلامی وجود ندارد. آدم های شجاعی از دست شما اندکندو همواره در اقلیت!

  11. #13 توسط خلیل در سپتامبر 18, 2012 - 5:24 ب.ظ.

    سلام،

    دموکراسی همه ی این مسایل را می تواند حل کند. مگر آنچه بر قومیت ها رفته، بر فارس ها نرفته است؟ بشمارید تعداد اعدام شدگان و زندان رفتگان را. استبداد فارس و ترک و کرد، زن و مرد نمی شناسد.

  12. #14 توسط بابک در سپتامبر 19, 2012 - 4:19 ق.ظ.

    سرکار خانوم شادی صدر
    تلاش های شما برای حفظ کرمت انسانی و دفاع از حقوق مردم همیشه برای من قابل احترام بوده است چه زمان حضورتان در ایران و چه پس از جلای وطن.من تردیدی در نیت خیرخواهانه شما ندارم اما رویکرد ساده انگارانه شما به مقوله فدرالیسم درایران به من نشان داد که اگرچه شما وکیل یا انسان خوبی هستید اما قطعا جامعه شناس یا مورخ یا سیاستمدار خوبی نیستید. هموطن من آیا دردهای امروز ایران با جداکردن اقوامش از یکدیگر درمان می شود؟ آیا اگر از طرف سیستم حاکم بر ایران حتی نیمی از مفاد 30 گانه حقوق بشر محترم شمره می شد این همه مصیبت برای مردم وجود داشت؟ آیا تنها اقوام غیرفارس در ایران تحت تبعیض قرار دارند یا این تبعیض ها برای فارس ها هم وجود دارد؟آیا فقط اقلیت های قومی در ایران تحت تبعیض قرار دارند یا این تبعیض شامل شیعیان هم می شود؟(بد نیست آماری از زندانی ها و اعدام شده ها و …. شیعه یا فارس در 33 سال گذشته را هم برای همفکرانتان ارائه کنید و آنرا با آمار غیرفارس ها یا غیر شیعیان – البته به نسبت جمعیتشان- مقایسه فرمایید). آیا اگر قانون اساسی ایران همچون بسیاری دیگر از کشورهای مدرن بر اساس مفاد حقوق بشر بنا شده بود -باشد- حتی مهاجران افغانی حقوقی برابر با مردم ایران نخواهند داشت؟و ده ها و صدها پرسش دیگر….
    عزیزان هموطنی که با احساساتی پاک با خانم صدر همراه شده اند ابتدا بهتر است به این پرسش ها و بسیاری پرسش های دیگر پاسخ دهند (ضمنا هم خانم صد و هم سایرین اندکی قبول زحمت کرده حداقل تاریخ 500 سال اخیر ایران را بخوانند) . نتیجه اینکه پافشاری بر جدا کردن اقوام ایرانی که هزاران سال در کنار یکدیگر زندگی کرده اند نه تنها وضعیت را از امروز بهتر نخواهد کرد بلکه کل ملت ایران را رودر روی یکدیگر قرار داده و خطر جنگ های داخلی و برادر کشی هایی بی انتها را به دنبال خواهد داشت.
    بی صبرانه منتظر نظرات شما و سایر دلسوزان ایران و ایرانیان سوخته هستم.برادر کوچکتان-بابک

  13. #15 توسط ناشناس در سپتامبر 19, 2012 - 6:36 ب.ظ.

    خانم صدر عزیز:
    به عنوان یک انسان تورک آزربایجانی تنها خواستم به شما برای این مقاله تبریک بگویم.
    حیف که اینگونه صداهای حق گو در میان اتنیک حاکم فارس چه قدر کم و گم هستند، در حالی که صدای غالب شونیسم و نژادپرستیست.
    برایتان آرزوی موفقیت دارم.

    • #16 توسط بابک در نوامبر 19, 2012 - 6:45 ق.ظ.

      فضای گفتگوی سازنده بین ایرانیانی که درد مشترک دارند را با نفرت پراکنی و تهمت زنی آلوده و منحرف نکن. ضمنا میتونی بگی آماری که اکثر فارس ها شونیسم و نژادپرستند منبعش کجاست؟ کدام موسسه ی معتبر و در چه تاریخی و در کدام بازه زمانی و در چه محدوده ی جغرافیایی این نظرسنجی را انجام داده؟

      • #17 توسط اشکان در ژانویه 16, 2013 - 3:47 ب.ظ.

        دوست من در معانی لغات دقت نکردید. ایشان ننوشته اند «اکثر فارسها.» نوشته اند «صدای غالب». برای درک تفاوت می توانید شرایط ایران امروز را در نظر بگیرید. آیا صدای غالبی که شنیده می شود نظر اکثریت هست؟ تمام شعارهای مرگ بر آمریکا و لگد کردن پرچم این و آن نظر اکثریت هست؟ معمولا صدای غالب یا نتیجه غوغا سالاری عده ای سیاست پیشه ایجاد می شود و یا با خفقان سازمان یافته.

  14. #18 توسط تبریزی در سپتامبر 21, 2012 - 3:07 ق.ظ.

    دوستان گرامی، اگر شناسۀ خودگردانی (فدرالیسم) تلنبار زدائی از پایتخت و پخش کردن همۀ دارائی یک کشور در سرتاسر یک سرزمین و گرداندن کارهای هر بخش از کشور از سوی مردم همان بخش باشد بسیار نیکوست و کشورداری پیشرفته در جهان نیز بر این روال است و همه کشورهائی که در سازمان ملل دارای حق وتو هستند با روش فدرالی گردانده می شوند و کشورهای پیشرفته دیگری مانند: آلمان و کانادا و سوئیس و ………. با این روش گردانده می شوند اما اگر معنای خودگردانی (فدرالیسم) دیوارکشی های هیتلری میان ترکمن ها و آذربایجانی ها و فارس ها و عرب ها و ارمنی ها و آشوری ها و کردها و بلوچ ها و گیلک ها و خراسانی ها و کرمانی ها و………. باشد فرجام کار چیست؟ تاریخ نشان می دهد که فرجام کار دچار شدن به سرنوشت کشورهائی مانند: یوگوسلاوی و لبنان و عراق و سریلانکا است، خودگردانی (فدرالیسم) در معنای خردمندانۀ آن هیچگونه پیوستگی با دیوارکشی های هیتلری میان بوم های گوناگون ندارد. بدبختانه بسیاری از دوستان بزرگوار به فدرالیسم تنها از دید ناسیونالیستی نگاه می کنند نه از دید دموکراتیک!

    دوستان گرامی، امیدوارم با پژوهش درباره کشورهائی مانند آمریکا و آلمان که در آنجاها خودگردانی هیچ گونه پیوستگی با ناسیونالیسم و دیوارکشی های هیتلری ندارند دیدگاه بهتری درباره فدرالیسم پیدا کنید چرا که در فرجام تاریخ تنها یک کشور در جهان خواهد ماند و آن هم کشوری به نام کره زمین است و همۀ مرزها در جهان رو به نابودی هستند و همه جهان به سوی تک میهنی (اینترناسیونالیسم) می رود. برای نمونه در اروپا که واحد پول بسیاری از کشورهای آن یکی شده است (یورو) چیزی به نام مرز میان این کشور و آن کشور معنای خود را از دست داده است و دیوارکشی های هیتلری میان بوم های گوناگون به پایان عمر تاریخی خود رسیده اند و هر کشوری که زودتر به روند جهانی شدن (globalization) و تک میهنی (اینترناسیونالیسم) بپیوندد کمتر زیان خواهد دید و هر کشوری که دیرتر به این روند بپیوندد بیشتر زیان خواهد دید. از این روی اگر کسی پیرو اندیشۀ خردمندانه باشد پان کردیسم، پان ترکیسم، پان فارسیسم، پان عربیسم، پان آریانیسم، پان هلنیسم، شوونیسم، فاشیسم، نازیسم و همۀ پان های رنگارنگ دیگری را که چهره های گوناگون پدیده ای کهنه و مرده و پرتاب شده به زباله دان تاریخ به نام ناسیونالیسم است را کنار خواهد گذاشت و به تک میهنان (اینترناسیونالیست ها) خواهد پیوست.

    دوستان گرامی، از دیدگاه اینترناسیونالیستی زبان تنها ابزاری است برای پیوند میان انسان ها و سخن گفتن یا سخن نگفتن با یک زبان نشانۀ خوب بودن و بد بودن و برتری هیچکس در هیچ کجای کرۀ زمین نیست. ترک هائی هستند که بهترین آدم ها هستند و ترک هائی هستند که بدترین آدم ها هستند همچنان که فارس هائی هستند که بهترین آدم ها هستند و فارس هائی هستند که بدترین آدم ها هستند، این کردار انسان ها است که آنها را خوب و بد می کند نه سخن گفتن به این زبان و آن زبان. برای نمونه اگر زبان ترکی زبان کاربردی ایران شود و همۀ هفتاد میلیون ایرانی در سرتاسر ایران به زبان ترکی بخوانند و بنویسند اما رژیم ولایت فقیه بر سر کار باشد ایرانیان چه سودی از گویشوری به زبان ترکی خواهند برد؟ و اگر زبان فارسی زبان کاربردی ترکیه شود و همۀ مردم ترکیه به زبان فارسی بخوانند و بنویسند ترکیه ای ها چه زیانی خواهند کرد هنگامی که بر کشورشان مانند ایران گدایان مفت خور فرمانروائی ندارند؟ پس این (زبان) نیست که مردم یک کشور را خوشبخت یا بدبخت می کند بلکه این (رژیم) است که مایۀ بدبختی و خوشبختی مردم یک سرزمین است.

    دوستان گرامی، بدبختانه واژه هائی مانند: حق تعیین سرنوشت، فعال مدنی و ….. که کوچکترین پیوندی با ناسیونالیسم ندارند برای برخی از نویسندگان و گویندگان برابر با نمادهای ناسیونالیسم هستند! در کجای جهان (حق تعیین سرنوشت) که به معنای رژیم مردم سالار و انتخابات آزاد و برپائی انجمن های استان و شهر و روستا و آزادی قلم و بیان و برابری حقوقی زن و مرد و ….. است برابر با دیوارکشی های هیتلری میان گویشوران به زبان های گوناگون است؟ چگونه می توان (فعال مدنی) یعنی کسی که برای ستاندن داد ستمدیدگان یک سرزمین می کوشد را برابر با کسی دانست که می گوید: چون من پارس یا کرد یا ترک یا عرب یا ….. هستم باید میان خودم و دیگران دیوارکشی کنم؟ اگر معنای حق تعیین سرنوشت و فعال مدنی برابر با ناسیونالیسم و ناسیونالیست است پس باید ناسیونالیست هائی مانند: ناپلئون بناپارت، بنیتو موسولینی، آدولف هیتلر، اسلوبودان میلوشوویچ، صدام حسین و ….. را نیز باورمندان به حق تعیین سرنوشت و فعال مدنی بدانیم!!!

    تاریخ آموزگار بزرگی است و تاریخ نشان داده است که ناسیونالیسم و باورهای ناسیونالیستی جز زهر کشنده چیز دیگری نیستند و تاریخ نشان نداده است که در سایه ناسیونالیسم کسی به پیروزی رسیده باشد. در کجای تاریخ یک رهبر یا یک رژیم یا یک کشور با ناسیونالیسم و اندیشه های ناسیونالیستی به پیروزی رسیده اند؟ آیا ناپلئون بناپارت،آدولف هیتلر، بنیتو موسولینی، اسلوبودان میلوشوویچ، صدام حسین و ….. پیروز شدند یا شکست خوردند؟ سراینده ای سروده است:

    هر که نامخت از گذشت روزگار – هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار

    و اما واژه پان ایرانیسم، واژه هائی هستند که چندین معنا دارند و پان ایرانیسم نیز یکی از آنها است. اگر معنای پان ایرانیسم آریاپرستی و پان آریا بودن و گفتن این سخن که ایران از آن آریائی ها است و آریائی ها پارس زبان هستند و پرت و پلاها و هیتلرنامه های چرندی از این دست باشند که چنین پان ایرانیسمی را باید انداخت به زباله دانی و آسوده شد! اما اگر معنای پان ایرانیسم این باشد که ایرانی کسی است که در درون مرزهای ایران زندگی می کند و شناسنامه ایرانی دارد و زبان و نژاد نشانه برتری هیچکس بر دیگری نیست چنین پان ایرانیسمی را باید ارج نهاد. با شناسه دوم از پان ایرانیسم اگر چند تن از ژاپن یا تایوان یا ایتالیا یا کشورهای دیگر به ایران بیایند و شناسنامه ایرانی بگیرند و در ایران زندگی کنند آنها نیز ایرانی به شمار می روند و این معنای خردمندانه و اینترناسیونالیستی پان ایرانیسم است. همچنان که در آمریکا کسانی که پان آمریکن هستند می گویند: آمریکائی کسی است که در درون مرزهای کشور آمریکا زندگی می کند و شناسنامه آمریکائی دارد و زبان و نژاد نشانه برتری هیچکس بر دیگری نیست و همه نژادها و گویشوران به همه زبان ها دارای حقوق برابر هستند. همه بخش های آمریکا خودگردان (فدرال) هستند اما این خودگردانی با دیوارکشی های هیتلری کوچکترین پیوندی ندارند. در آمریکا نژادهای سیاه و سپید و زرد و دو رگه و چند رگه دارای حقوق برابر هستند و نژادپرستی و زبان پرستی و ناسیونالیسم هیتلری جائی در این کشور ندارد.

    دوستان گرامی، امیدوارم شما نیز مانند من و همه خردمندان جهان به این هوده برسید که تک میهنی (اینترناسیونالیسم) بهتر از ناسیونالیسم و زبان پرستی و نژادپرستی و دیوارکشی های هیتلری است. تک میهنی (اینترناسیونالیسم) یعنی برپائی کشوری به نام کره زمین برای نژادی به نام انسان و زبان نیز ابزاری برای ارتباط با انسان ها هست و جز این ارزش دیگری ندارد. شعار تک میهنان همان سخنی است که فیلسوف و اندیشمند و فرزانه بزرگ هندی سیذارتا گوتاما (بودا) در ۲۶۰۰ سال پیش گفته است:

    *****همه جهان خانه من است*****

  15. #19 توسط علی در سپتامبر 21, 2012 - 3:19 ب.ظ.

    کردها هموارە ترس از حاکمیت مرکزی داشتەاند
    ئیدئولوژی تشیع و ساختار امت اسلامی ، و ئیدئولوژی سنی هم راستا با آن ( مفتی‌زادەها و احزاب اسلامی کردستان عراق ) ، تعبیر ملت بە قوم با توجە بە آیات قرآنی و نشخوار آن توسط روشنفکران لائیک ، فاقد تعریف از حقوق ملت کرد است .
    نظام پهلوی فقط قتل وعام دەها هزار نفر از طایفەهای گلباخی و پیران و جلالی -١٣١٤ تا ١٣٢٠ ەش- با تبعید بە یزد و کرمان از ژینوساید قارناهای جمهوری اسلامی بیشتر بود ، هر چند جمهوری اسلامی خود پرتگاە انسانیت و عدالت است .
    قضاوت با معرف بە آگاهی بە حقوق شاسی !!!!!

  16. #20 توسط بابک در سپتامبر 22, 2012 - 7:59 ق.ظ.

    زنده باد هموطن تبریزی که حرف دل ما را به زیبا ترین شکل ممکن بیان کردید

  17. #21 توسط ستارخان در سپتامبر 22, 2012 - 8:37 ق.ظ.

    علی عزیز من که نفهمیدم چی گفتی لطفا واضح تر بنویس.

  18. #22 توسط م.سحر در سپتامبر 23, 2012 - 6:40 ق.ظ.

    اینچنین خانه را رها نکنید

    تا کمینگاه ِ راهزن گردد

    مگذارید تا به خنجر کین

    جامه برعاشقان کفن گردد

    غنچهء تازه را مجال دهید

    تا شکوه آور ِ چمن گردد

    پیش ِ گل وارهید بلبل را

    که نواخوان و نغمه زن گردد

    این وطن را به عاشقان وطن

    واگذارید تا وطن گردد

  19. #23 توسط زانیار در سپتامبر 23, 2012 - 11:52 ق.ظ.

    با تبریک به خانم صدر عزیز که با ساختارشکنی اینچنین بزرگ یک تنه آبروی قشر عظیمی از به اصطلاح روشنفکران ایرانی را به جان خرید و باعث شد بعدا در کتابهای تاریخی از ایشان به عنوان یک شخص آوانگارد در بحث ملیتهای ایرانی یاد شود.
    در جواب دوستانی که به ایشان ایراد گرفته اند که شما جامعه شناس یا سیاستمدار نیستید باید بگویم : وخامت اوضاع ملیتهای ایرانی به حدیست که نیاز نیست شیاستمدار یا جامعه شناس باشید تا فلاکتهای آنان را درک کنید کافیست تنها جرعه یی وجدان داشته باشید تا به موضوع واقف شوید! هرچند تمامیت خواهی و زندگی تحت لوای یک قوم ایرانی (یعنی فارس) ساخته و پرداخته بعد از پهلوی است اما اکنون این مردم عادی هستند که به دلیل تبلیغات ،عدم واکاوی مساله نه از طرف نهادهای سیاسی و یا آموزسی داخل کشور، عدم توجه به مساله ملیتها از سوی قشر به اصطلاح روشنفکر و… توان درک این مساله را ندارند و این بسیار خطرناک است.

  20. #24 توسط شبنم در سپتامبر 24, 2012 - 9:42 ق.ظ.

    زانیار عزیز بهتر نیست به جای سفسطه کردن و به کار بردن عباراتی کلی و غیر دقیقی چون «زندگی تحت لوای قوم فارس» اولا دلایل مستند برای ادعای خود بیان فرمایید ثانیا به پرسش های کاربر بابک پاسخ دهید؟ یا حداقل بفرمایید در چه دوره زمانی همه حاکمان ایران فارس بوده اند. برای نمونه در همین سی و اندی سال اخیر آقایان مهدی بازرگان، ابوالحسن بنی صدر و میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر ترک بوده اند.آقای خامنه ای نیز 8 سال به عنوان ریس جمهور و 23 سال به عنوان رهبر ترک است. یا آیا محمد رضا رحیمی معاون احمدی نژاد کرد نیست؟ حتی در دوره پهلوی نیز بسیاری از مقامات عالی رتبه غیر فارس بودند که دکتر مصدق مشهورترین آنهاست.

  21. #25 توسط علی در سپتامبر 24, 2012 - 5:09 ب.ظ.

    شبنم خانم صحبت های آقای زانیار صحیح است بە اصل‌های قانون اساسی نگاە کنید اصل ١٥ و غیرە .
    در ضمن ستار خان عزیز واضح حرفم را بیان کردەام ، در کل : روی سخنم با ایران و ایرانیان است ؛ این چە فرجامیست کە حکم حاکمان قلدرش در این سرزمین کە انگارهمپیمان و پیمان بستە با تاریخ باشند کە هر نوع رسالت را پارە وعدالت را لگدمال می‌نمایند ؟

  22. #26 توسط شبنم در سپتامبر 25, 2012 - 5:46 ق.ظ.

    علی عزیز فرموده بودی به اصل 15 قانون اساسی نگاه کنم.
    اصل 15: زبان و خط رسمي مشترك مردم ايران فارسي است.اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي بايد يا اين زبان و خط باشد. ولي استفاده از زبان هاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانه هاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس در كنار زبان فارسي آزاد است.
    خوب چه نتیجه ای می خواهید از این اصل بگیرید؟آیا این اصل یعنی -به قول زانیار- » فارس ها تمامیت خواه هستند و بقیه باید تحت لوای آنها زندگی کنند»؟ انصافتونا شکر. اگه به رسمی بودن زبان فارسی اعتراض دارید میشه بفرمایید کدوم کشوری را توی دنیا سراغ دارید که زبان رسمی نداشته باشه؟ میشه بفرمایید اگه همه ی ما ایرانی ها در کنار زبان مادری یه زبان مشترک بلد نبودیم پس چه طوری می تونستیم با هم حرف بزنیم؟ ضمنا زبان فارسی از زمان حکومت یعقوب لیث صفاری و بیرون کردن اعراب از ایران تا حالا(یعنی ده ها قرن ) زبان رسمی دولت های مختلف ایران بوده (اگرچه اکثریت مطلق حاکمان ایران ترک بوده اند).رسمی کردن زبان فارسی چه ربطی به جمهوری اسلامی یا پهلوی یا نژادپرستی و … داره؟ این بود دلیلتون برای اینکه صفات رذیلانه ای چون تمامیت خواه یا نژادپرست را به ما فارس ها منتسب کنید ؟
    اگرم با استناد به این اصل می خوایید بفرمایید که چرا در کنار زبان فارسی زبان های محلی تدریس نمیشه که گل گفتی و این حرف دل ما هم هست و این فقط یکی از حقوق پایمال شده ایرانی هاست. امیدوارم بتونیم در کنار هم ، به راه حل مشترکی برای احقاق حقوق پایمال شده همه مردم ایران برسیم.(مجددا از شما و بقیه عزیزان خواهش می کنم ابتدا به پرسش های کاربر بابک پاسخ دهند)
    به امید سربلندی تک تک ایرانی ها

  23. #27 توسط سوران در سپتامبر 25, 2012 - 10:44 ب.ظ.

    شبنم عزیزفکر نمیکنم زبان بیش ازنیمی ازجمعیت 75 میلیونی مردم ایران که فارس نیستند محلی قلمداد بشه لطفا اصلاح کنید ضمنا کشور ایالات متحدهٔ آمریکا دارای زبان رسمی نیست فقط چون 82 درصد به زبان انگلیسی تکلم میکنند فقط زبان غالب است نه زبان رسمی

  24. #28 توسط شبنم در سپتامبر 26, 2012 - 5:35 ق.ظ.

    سوران جان چرا حرف های منو تحریف می کنید؟ چرا از پاسخ دادن به پرسش ها فرار می کنید ؟ عزیزم اولا زبان رسمی یعنی خط الرسم دولتی . یعنی زبان مشترک بین هموطنان در یک کشور.ثانیا من کی گفتم زبان دیگران محلیه و زبان فارسی محلی نیست. من فقط متن قانون -پر از اشکال اساسی – را دقیقا برای خ.انندگان کپی کردم که البته آن را نیز تحریف کردید چون در آن نوشته شده » زبان های محلی و قومی (قومی را سانسور کردید تا غیرمستقیم القا کنید من قصد بی ارزش کردن زبان های ایرانی غیرفارس را داشتم). ثالثا میشه بفرمایید زبان مشترک مردم آمریکا چیست؟(مثلا از انگلیسی ها و چینی ها و ایرانی ها و سرخپوستان بومی گرفته تا سیاه پوست های مهاجرآفریقایی و … )چگونه و به چه زبانی با هم حرف می زنند و ارتباط برقرار می کنند؟ مثلا در مدرسه یا سوپر مارکت و … و می شه بفرمایید در ادارات دولتی آمریکا اگه مکاتبات به زبان انگلیسی نیست به چه زبانیه؟خامثا مشکل عمده ما ایرانی ها اینه که بدون شنیدن کامل و دقیقی حرف های دیگران فورا اونها را تایید یا رد می کنیم. عین پدر مادرامون که 98 درصدشون به این قانون اساسی مسخره رای دادن بدون اینه حتی اونا دیده باشن. امیدوارم ما مثل اونا نباشیم.
    (به امید زندگی عادلانه ، آزادانه و شرافتمندانه همه هموطنان در ملک مشاعشان ایران)

  25. #29 توسط ستارخان در سپتامبر 26, 2012 - 9:39 ق.ظ.

    پاسخ به علی
    علی جان شما بفرمایید که چه کنیم ؟ آیا راه نجات از چنگال حاکمان قلدر پاره پاره کردن ملک پدری و سرزمین مادریست؟ این نقض غرض نیست؟ این خود زنی نیست؟ این تغییر دادن صورت مساله نیست؟

  26. #30 توسط تبریزی در سپتامبر 27, 2012 - 5:14 ق.ظ.

    دوستان گرامی، در ده ها سال فرمانروائی رژیم ولایت فقیه کردها و ترکمن ها و سیستانی ها در سنجش با بسیاری از ایرانی ها دچار نابرابری (آپارتاید) بوده و هستند اما این نابرابری پیوندی با بوم گرائی (ناسیونالیسم) و نژادپرستی (راسیسم) ندارد چرا که رژیم جمهوری اسلامی ایران رژیمی باورداشتی (ایدئولوژیک) است نه یک رژیم بوم گرا یا نژادپرست. شاید کسانی بپرسند که اگر رژیم جمهوری اسلامی ایران یک رژیم بوم گرا و یا نژادپرست نیست پس نابرابری برای کردها و ترکمن ها و سیستانی ها در کجا ریشه دارد؟ پاسخ، باورداشت (ایدئولوژی) رژیم ولایت فقیه یا تشیع است. کردها و ترکمن ها و سیستانی ها سنی هستند و هرگز سخنانی که از بام تا شام از رسانه های رژیم ولایت فقیه درباره تشیع و باورهای شیعی پخش می شوند را نمی پذیرند و آنها را باور ندارند، از این روی گردانندگان رژیم ولایت فقیه هرگز در بخش هائی از ایران که سنی ها زندگی می کنند نمی توانند برای خود هوادار پیدا کنند!

    برای نمونه شما اگر در روز عاشورا به یکی از شهرهای سنی نشین ایران بروید هرگز در آنجا کارهائی مانند سینه زنی و زنجیر زنی و به راه افتادن دسته های سوگواران را نمی توانید ببینید! در هیچ یک از شهرهای سنی نشین ایران برای سالروز درگذشت فلان امام و فلان امام زاده و فلان ایة الله برنامه ای برای روضه خوانی و نوحه خوانی و مرثیه خوانی دیده نمی شود چون باورهای سنی ها با باورهای شیعیان یکسان نیستند! هرگز یک آخوند شیعه که در شهرهای شیعه نشین از راه دین و باورهای دینی شیعیان نان می خورد در شهرهای سنی نشین نمی تواند چنین نانی را بخورد! آیا شما دیده اید که یک آخوند شیعه به یک شهر سنی نشین ایرانی برود و بگوید: کمال علی، جمال محمد صلوات! و مردم سنی هم در پاسخ به فراخوان این آخوند برای صلوات فرستادن، مانند شیعیان صلوات بفرستند؟

    و این چنین است که همه گردانندگان رده بالای رژیم ولایت فقیه شیعه هستند و از هنگام روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی یک کرد سنی و یک ترک سنی و یک سیستانی سنی هرگز در پست های بزرگ و کلیدی به کار گمارده نشده است! در ده ها سال فرمانروائی رژیم ولایت فقیه هرگز دیده نشده است که یک سنی در پست هائی مانند ریاست قوه قضائیه، ریاست مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری، ریاست شورای نگهبان، ریاست مجلس خبرگان (البته بهتر است بگوئیم مجلس خفتگان!)، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، وزارت، سفارت و ….. به کار گمارده شود! حتی در پست هائی مانند استانداری و فرمانداری و شهرداری و بخشداری بیشتر کسانی که در شهرهای سنی نشین ایران به کار گمارده می شوند شیعیانی هستند که رژیم ولایت فقیه آنها را به کار می گمارد! آذربایجانی ها و ترکمن ها همگی ترک هستند اما آذربایجانی ها برای شیعه بودن کلیدی ترین و بالاترین پست ها را در رژیم ولایت فقیه دارند اما ترکمن ها چنین پست هائی را ندارند چون سنی هستند! بیائید باهم به چند پست بزرگ که در رژیم ولایت فقیه ترکان آذربایجانی به آنها رسیده اند نگاهی بکنیم:

    ۱- علی خامنه ای ترک آذربایجانی و سردمدار رژیم ولایت فقیه در روستای خامنه در پیرامون شبستر در هشتاد کیلومتری تبریز زاده شد. پدر علی خامنه ای یعنی شیخ جواد خامنه ای سال ها پیشنماز مسجد جامع تبریز بود و خانه اش در کوی قره باغی ها در تبریز و در چهار راه منصور (شهید بهشتی کنونی) بود. علی خامنه ای از سوی مادر با شیخ محمد خیابانی تبریزی پیوند خویشاوندی دارد. سرانجام شیخ جواد خامنه ای به همراه خانواده اش به مشهد کوچید و در آنجا برای علی خامنه ای شناسنامۀ مشهدی گرفت! البته هواداران علی خامنه ای او را سید خراسانی! می نامند بی آن که روشن کنند چگونه علی خامنه ای که در روستای خامنه زاده شده است می تواند خراسانی باشد؟! آن هم در حالی که علی خامنه ای در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۷۲ به تبریز آمد و به زبان ترکی سخنرانی کرد و گفت که ترک آذربایجانی است!

    ۲- میرحسین موسوی ترک آذربایجانی که مانند علی خامنه ای در روستای خامنه زاده شد و هنگامی که پستی به نام نخست وزیر از قانون اساسی جمهوری اسلامی حذف نشده بود هشت سال نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران بود.

    ۳- علی مشکینی ترک آذربایجانی زاده شده در مشکین شهر آذربایجان که سال ها رئیس مجلس خبرگان بود.

    ۴- عبدالکریم موسوی اردبیلی ترک آذربایجانی زاده شده در اردبیل که سال ها رئیس قوه قضائیه رژیم ولایت فقیه بود.

    ۵- صادق خلخالی ترک آذربایجانی زاده شده در خلخال که از قضات دانه درشت رژیم ولایت فقیه بود و صدها تن به ویژه سران رژیم پهلوی را به اعدام و زندان محکوم کرد.

    ۶- سیدحسین پورمیرغفاری معروف به سیدحسین موسوی تبریزی ترک آذربایجانی زاده شده در تبریز که از قضات دانه درشت رژیم ولایت فقیه بود و سال ها رئیس دادگاه انقلاب، دادستان کل کشور، دادستان کل انقلاب، نماینده مجلس، رئیس کمیسیون اصل نود، رئیس خانه احزاب و ….. بود و در اعدام و سرکوب و کشتار هزاران تن از دشمنان رژیم ولایت فقیه دست داشته و یکی از بزرگترین جنایتکاران بر ضد بشریت است.

    ۷- یحیی رحیم صفوی ترک آذربایجانی زاده شده در اردبیل که سال ها فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رژیم ولایت فقیه بود.

    ۸- صادق محصولی ترک آذربایجانی زاده شده در اورمیه که دارائی چند صد میلیاردی او زبانزد همگان است و سال ها فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شمال باختری کشور یعنی آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل بود و پس از رسیدن به پست های گوناگون در دولت محمود احمدی نژاد وزیر کشور و وزیر رفاه شد و از صحنه گردانان اصلی کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ بود.

    ۹- محمدرضا میرتاج الدینی ترک آذربایجانی زاده شده در تبریز که دارای پست های گوناگونی بود و در دولت محمود احمدی نژاد به پست معاونت پارلمانی ریاست جمهوری رسید.

    دوستان گرامی، شماره کسانی که پارس نیستند اما در رژیم ولایت فقیه به پست های کلیدی رسیده اند بسیار بیش از اینها است و فهرستی چند صد برگی است. چنان که می بینید ترکان ترکمن در رژیم جمهوری اسلامی در هیچ پست کلیدی و بزرگ به کار گارده نشده اند! آیا برای ترک بودن است که ترکمن ها در پست های کلیدی رژیم ولایت فقیه به کار گمارده نمی شوند؟ نه، برای سنی بودن است! همچنان که کردها و سیستانی ها نیز برای سنی بودن در پست های بزرگ جمهوری اسلامی به کار گرفته نمی شوند. البته کردی به نام محمدرضا رحیمی که در شهر قروه کردستان زاده شده است معاون اول ریاست جمهوری رژیم ولایت فقیه شد، برای کرد بودن؟ نه، برای شیعه بودن!

    در این میان بهائی ها را نباید از یاد ببریم. آیا برای پارس نبودن است که رژیم جمهوری اسلامی ایران تا کنون بسیاری از بهائیان ایرانی را زندانی و اعدام کرده است و بسیاری از بهائیان ایران از دوزخ رژیم ولایت فقیه به فرامرز گریخته اند؟ روشن است که در سرکوب بهائیان انگیزه های ناسیونالیستی جائی ندارند چرا که در میان بهائیان ترک و پارس و کرد یافت می شوند. مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان و شیعیان اسماعیلی خراسان و کرمان و سیستان و پیروان دین ها و باورهای دیگر نیز مانند سنی ها و بهائیان در رژیم ولایت فقیه گرفتار نابرابری هستند.

    پس به کار گرفتن واژگانی مانند: رژیم آپارتاید فارس! رژیم راسیست فارس! رژیم قوم آریا! رژیم پان فارس! رژیم پان آریا! رژیم فاشیست فارس! رژیم نژادپرست فارس! رژیم شوونیست فارس! رژیم آریاپرست! و ….. درباره رژیم ولایت فقیه از سوی دوستانی که دیدگاه های ناسیونالیستی دارند نمی تواند درست باشد چون رژیم جمهوری اسلامی بر پایه باورداشت (ایدئولوژی) گردانده می شود نه بر پایه بوم گرائی (ناسیونالیسم) و نابرابری هائی که در رژیم جمهوری اسلامی درباره کردها دیده می شوند برای سنی بودن کردها است نه برای ناسیونالیست بودن رژیم ولایت فقیه. به ویژه آن که زبان کردی چهره ای از زبان پارسی است و زبانی جدا از زبان پارسی نیست و اگر یک پارس تهرانی بخواهد کردی یاد بگیرد شاید در شش ماه بتواند این زبان را یاد بگیرد چون هر دو زبان همانند هم هستند.

  27. #31 توسط Ramin در سپتامبر 27, 2012 - 6:41 ق.ظ.

    تعریف ملیت ایرانی با محوریت فارس باید تغییر کند. شما تمامیت خواهان فارس گرای آریایی مدار اگر در ایران به قدرت برسید٬ ۱۰۰۰ برابر بدتر از جمهوری اسلامی عمل خواهید کرد. پس با عرض پوزش از فعالین دلسوز فدرالسیم٬ تنها راه حل این مسئله٬ استقلال کامل و بی قید و شرط مناطق ملل غیر فارس از مجموعه ایران است.

  28. #32 توسط کرد آزاد در سپتامبر 27, 2012 - 9:45 ق.ظ.

    دوستان عزیز توجه فرمایید .
    این که کردها دارای سرزمین مستقلی بوده وحق حاکمیت وتعین سرنوشت خود را داشته باشند ، چه ارتباطی به پاره پاره کردن سرزمین پدری و مادری شما دارد ؟! مگر کردستان هم اکنون پاره پاره نشده است ؟! و هر پاره اش تحت اشغال حکومتی زور گو در نیامده است ؟!مگر کردستان سرزمین پدری وماری میلیون ها کرد نیست؟! پس چرا این حق را برای ملت کرد قائل نیستید که از پاره پاره شدن سرزمین آباء و اجدادی خود دفاع کند ؟ از زبان خود دفاع کند ؟ زبانی غنی که شما گویش یا لهجه اش می خوانید !!
    با این حال ما ملت کرد در کنار تلاش برای احقاق حقوق پایمال شده خود ، به حقوق سایر ملت ها احترام می گذاریم ، و برای همه ملت ها آرزومند آزادی از زیر سلطه استبداد و بر خورداری از حقوق مسلم انسانی هستیم . ما فاشیست نیستیم . ما ملت بزرگی هستیم که هم اکنون از ابتدایی ترین حقوق خود _ حق داشتن وطن و حق تعین سرنوشت _ محرومیم .

  29. #33 توسط زانیار_ایلام در سپتامبر 28, 2012 - 1:40 ب.ظ.

    خانم شبنم عزیز: وقتی گفته میشود تنها یک قومیت در ایران حکومت میکند و آن فارس است منظور این نیست که همانند یک حکومت آریستوکراتیک حکومتی تنها متشکل ازافراد همان یک قوم یعنی فارس دارم ! بلکه منظور این است که یک جور شوونیسم قومی بر اساس المانها و عناصر فرهنگی و تاریخی تنها یکی از فومی ایران (یعنی فارس)از زمان پهلوی ها ساخته شده است.بخاطر اهمیت یافتن امرانه ارزشهای فرهنگی ،زبان،رسوم،آیین و…فارسها و همچنین معرفی کردن ایران به نام فارس دیگر قومیتها و ملیتها به انزوای ناخواسته سوق داده شده اند . حتی در این وضعیت غیر فارسهای مسخ شده یی وجود دارند که به فرهنگ قومی خود پشت کرده اند و دچار آسیمیلاسیون شدید گشته اند و به معنای تام مسخ شده اند .
    بحث بر سر این است که به اصطلاح روشنفکران ایرانی آنقدر با احساس به موضوع ملیتهای ایرنی نگاه میکنند که تا کسی موضوع را از دیدگاهی به غیر از دیدگاه آنان بررسی کند مورد اهانت و انگهایی از قبیل وطن فروش به او زده میشود
    متاسفانه کسانی که خود را روشنفکر میدانند اما در قضیه یی اینچنین مهم مونولوگ میکنند و حاضر به هیچ گونه دیالوگی نیستند! خانم صدر از معدود کسانی هستند که با عقلانیت و به دور از احساس و تمایلات شخصی وارد این بحث شده اند این جای بسی خوشحالی دارد.

  30. #34 توسط زانیار_ایلام در سپتامبر 28, 2012 - 2:01 ب.ظ.

    _ادامه

    باید قبول کرد همه چیز از تاویل غلط فدرالیسم به تجزیه طلبی توسط غوغای اخیر روشنفکران آغاز شده است چرا بیشتر دوستان فکر میکنند بحثهای قومی مال امروز و دیروز است و احیانا دست پرورده غرب و انگلستان؟! جنبش آزادیخواهی کوردستان ایران از سال 1945 یعنی پایان جنگ جهانی دوم شکل گرفته است. یعنی زمانی که کسی در ایران معنای حزب را نمیدانست ومردم از واژه سیاست این برداشت را داشتند که هرکس شیشه مغازه بیشتری در خیابان بشکند حق با اوست همزمان در کوردستان ایران مردم به درک احترام به آزادی اقلیتهای مذهبی همجوارشان رسیده بودند!
    درباره زبان فارسی باید گفت که پادشاهان زمان ساسانی درک بهتری از پلورالیسم داشته اند تا آقایا رضاخان و دیگران: اگر به سنگ نوشته های آن زمان بنگرید به وضوح خواهید دید که به چند زبان متداول در ایران نوشته شده اند و خبری از منوپولی یک زبان بر دیگر زبان ها نبوده است!
    فراموش نکن دوست خوبم درک شما درباره مساله ایران یکپارچه و تمامیت خواه از کتابهایی استخراج شده که در یک سیستم آموزشی مسموم و مجعول درست شده اند و قابل اتکا نیست برای اینکه بدانی چه بدبختی در حق ملیتهای ایرانی روا داشته میشود به آن مناظق سفر کن چند مدتی در آنجا زندگی کن تا درک واقعی از ایزوله کردن و انزوای و بی هویت ساختن انسانها را با چشمانت ببینی.

  31. #35 توسط علی در سپتامبر 28, 2012 - 2:49 ب.ظ.

    ستار خان عزیز دیدگاهم بر این مبناست کە مسیر جبری در جریان است و خاورمیانە آبستن تحولات ( ازجنگ دوم خلیج فارس و بعد از وقوع جنگ سوم آن و … خود را نشان خواهد داد) ،
    رخدادها غیرمنتظرە و تغییرات سریع و بنیادین در عرصەهای اقتصادی و سیاسی دو دهەی اخیر جهان ، بویژه تحولات سیاسی در خاورمیانه مانند جنگ دوم خلیج و آغاز بهار عربی ؛ در آشکار نمودن عجز و ناتوانی صاحب نظران و تحلیل گران در عرصە سیاست و عدم توانایی در ارائە تحلیل و راهکارهای سنجیدە در بحران‌ها نمایان است . کە منشأ آن بە عدم شناخت از مسیر و جهت تغییرات برمى‌گردد .
    بر گواهی تاریخ : بایستی قبول نمود کە جبری خوش‌آیند برای کورد و ناخوش‌آیند دشمنانش را در نوردیدە است کە تغییر دهندەای در کل چە از لحاظ جغرافیا ، بینش و تاریخ ، چگونگی نوع زیست انسان در آیندە خواهد بود کە با نگاە سادە بە آن منطقە و تحولاتش و نیم نگاهی بە تاریخ کورد و رنج‌هایش و پختگی تاریخیش در کورە خانەی تاریخ ، رهنمودیست جالب در فهم این جبر و مسیر تاریخی این ملت و رسالت انسانیش .
    هر چند سنت جبری بدون تغییر و تبدیل است اما همیشە دارای یک چالش بزرگ ناخوشایند برای انحصار طلبان است [ در بشارت آمدن مسیح ؛ مریم بە جای عیسی متولد شد ]
    این جبر از کردستان عراق شروع شد و ختم آن بە بیدار کردن غول خفتە ( کردستان ترکیە با بالغ بر ١٥ استان ) ، هم راستای سرنوشت این ملت است برای بر دوش کشیدن رسالتی … .

  32. #36 توسط شبنم در سپتامبر 29, 2012 - 10:23 ق.ظ.

    آقا زانیار لطف کنید با در نظر گرفتن همه جوانب فرهنگی ، سیاسی، اجتماعی،تاریخی ، اجتماعی ، مذهبی و … راهکار عملی برای حل این مشکلات ارائه دهید.تعریف کردن مساله کار چندان سختی نیست.

  33. #37 توسط aryaman در سپتامبر 29, 2012 - 4:52 ب.ظ.

    تاریخ انسان سراسر خواست قدرت است و ما دمکراسی را جز برای افزایش قدرت ایران نمی خواهیم ،قدرت ما شهروندان ایران کشورماست و ما این قدرت را تقسیم نمیکنیم.

  34. #38 توسط ساینا در سپتامبر 29, 2012 - 10:07 ب.ظ.

    خانم صدر٬
    پرگار را دیدم.
    سپاسگزارم که صدای زنان و دختران ایرانی را به گوش (هر چند ناشنوا) کسانی می رسانید که رنجمان از حجاب اجباری را به تقلید!!!! از فمینیستهای غربی تقلیل می دهند و تلاش می کنند زشتی این مساله را به بهانه ی زشتی ها و ستمهای بزرگتر٬ کم اهمیت جلوه دهند. آیا دخترک فیلم « روزی که زن شدم » هم متاثر از اندیشه های آزادیخواهی غربی است؟ یا حقیقت تلخ روزمره ی میلیونها دخترک ایرانی است که کودکی٬ نوجوانی وزندگیشان به تاراج می رود؟
    برای من که هیچ وقت عادی نشد. بی اغراق، هر بار آن تکه پارچه را به سر کشیدم، هر روز و هر بار، زجر کشیدم….سالها زجر کشیدم… هیچ وقت عادی نشد، هیچ وقت…

  35. #39 توسط امید در اکتبر 2, 2012 - 1:00 ق.ظ.

    ممنون از انصاف و نوشته بهنگامتون.

  36. #40 توسط ستارخان در اکتبر 2, 2012 - 10:10 ق.ظ.

    در حالیکه رهبران جمهوری اسلامی چه در عرصه نظری و چه در عرصه ی عملی به طور مستمر مردم ایران را به دو گروه خودی و غیرخودی تقسیم کرده اند ، اما عده ای همچنان اصرار دارند تا فارس ها را همان گروه خودی و سایر اقوام ایرانی را همان گروه غیرخودی جا بزنند و البته فهم نیت این افراد اصلا نیاز به هوش چندانی نداره .

  37. #41 توسط آرش در اکتبر 2, 2012 - 10:25 ق.ظ.

    بهنام عزیز فکر نمی کنید در دام قیاس مع الفارق افتاده اید؟ شما چطور می توانید کشور آمریکا – با آن قانون اساسی متمدنش – را با کشوری مقایسه کنید که در یکی از عقب افتاده ترین نقطه دنیا- خاورمیانه – واقع شده و کوهی از سوء تفاهمات بین اقوام مختلفش قرار داره تازه عمق فاجعه را زمانی می توان فهمید که این واقعیات با چاشنی تعصبات قومی و مذهبی نیز مخلوط گردد. تردیدی ندارم که فدرالیسم به تجزیه ایران و بروز جنگ های بی پایان داخلی و به راه افتادن حمام خون بی گناهان منجر خواهد شد.ما باید انسانیت را جایگزین قومیت ها کرده و همه برای رسیدن به آن تلاش کنیم.

    • #42 توسط بهنام در اکتبر 9, 2012 - 7:25 ق.ظ.

      آرش عزیز – آیا فدرالسیم منجر به جنگ و ستیز میشود که در آن مردم هر منطقه احساس آزادی کرده و خود را در بند دیگران تصور نمیکنند یا مدل ملی گرایی فعلی که در آن خیلی از اقلیتها احساس مظلومیت و حقارت و تبعیض میکنند؟ مدل فعلی این هست که اولا مرکز با زور دیگران را کنترل میکند و ثانیا بخاطر قدرت بیشتر مرکز امکانات و ثروتها خواه نا خواه در مرکز انباشته میشود و ثالثا فرهنگ ها و زبانهای دیگر جای واقعی خود را پیدا نمیکنند. مثلا همین الان در مدارس زبانها و ادبیات ترکی و کردی و گیلکی تدریس نمیشود اما انگلیسی تدریس میشه. همه این عوامل منجر به این میشه که مناطق غیر مرکزی قیام کنند تا حقوق خود رو از مرکز بستانند. در شرایط فدرالسیم دیگر چه دلیلی برای جنگ باقی می مونه؟

  38. #43 توسط شبنم در اکتبر 6, 2012 - 7:10 ق.ظ.

    زانیار عزیز خوشحالم که گفتگویمان بی ثمر نبود و به نقاط اشتراک زیادی رسید.نوشته ای «همه چیز از تاویل غلط فدرالیسم به تجزیه طلبی توسط غوغای اخیر روشنفکران آغاز شده » آیا این بدین معنیست که شما و همفکرانتون تجزیه طلب نیستید بلکه تنها خواهان برابری، آزادی حقوق مدنی و اداره ی مناطق کرد نشین توسط هموطنان کرد در -چارچوب دولت ملی – هستید؟خوب مگر من و امثال من آرزویی جز این داریم. اصلا چرا فقط کردستان،چه اشکالی داره که یک هموطن کرد اگر شایستگی داره کل ایران را اداره کنه ؟
    در جایی دیگر نوشته اید «درباره زبان فارسی باید گفت که پادشاهان زمان ساسانی درک بهتری از پلورالیسم داشته اند تا آقایان رضاخان و دیگران» و این هم کاملا درسته. مگر من و امثال من مخالفتی با چند زبانی در ایران آینده را داریم؟ (البته این مفهومی کاملا متفاوت از وجود زبانی مشترک بین ایرانیان تنها برای برقراری ارتباط بین آنهاست) .
    در جایی دیگر نوشته ای «برای اینکه بدانی چه بدبختی در حق ملیتهای ایرانی روا داشته میشود به آن مناظق سفر کن چند مدتی در آنجا زندگی کن تا درک واقعی از ایزوله کردن و انزوای و بی هویت ساختن انسانها را با چشمانت ببینی.» باور کن که اهل سفرم و تقریبا سراسر ایران را گشته ام و همه آنچه گفته ای دیده ام.اما حرف من اینه که این درد مشترک همه اقوام و مذاهب ایرانه و به قوم و گروه خاصی محدود نمیشه. و اصولا این رفتارها در ذات این سیستم قرار داره اگر چه قبول دارم که به برخی ظلم می شه و به برخی ظلم مضاعف. نتیجه اینکه: «جانا سخن از زبان ما می گویی»
    اما «چه باید کرد؟» پرسشیست که پاسخ صحیح دادن به اون کلید حل همه این مصیبت هاست.

  39. #44 توسط آرش در اکتبر 10, 2012 - 5:56 ق.ظ.

    بهنام جان شما چطوری از حرف های من برداشت کردید که من به قول شما مدل ملی گرایی فعلی !!! (واقعا شما فکر میکنید دولتمردان جمهوری اسلامی ملی گرا هستند) را بر آزادی ، برابری، تمرکز زدایی، توزیع عادلانه قدرت و ثروت بین تک تک مردم ایران و … ترجیح می دهم.!!!

  40. #45 توسط زانیار_ایلام در اکتبر 14, 2012 - 9:00 ق.ظ.

    خانم شبنم البته بحث اصلی این است که: اگر ما کوردهای ساکن ایران را ایرانی بدانیم لزوما باید کوردهای ترکیه ،عراق و سوریه را نیز ایرانی بدانیم درسته؟ جمعیت کوردها در این 4 کشور 45 میلیون نفر است و یقینااین خنده دار خواهد بود که ما کوردها با یک زبان،یک فرهنگ،یک پوشش،یک زبان،یک پیشینه و…دارای 4 ملیت باشیم؟!!!ببینید ما برای حل چنین مساله یی یا باید بر اساس» واقعیتهای موجود «صحبت بکنیم یا «حقایق تاریخی» یا» قوانین حقوقی بین المللی»،1. واقعیتهای موجود شامل این میشود که 45 میلیون کورد وجود دارد که تا قبل از فروپاشی دولت عثمانی تحت سیطره هیچ کشوری نبوده اند(منظور این است که سیستت دولت_ملت به معنای امروزی وجود نداشته است که هویست فرهنگی و زبانی کوردها به خطر بیفتد) 2. بر اساس حقایق تاریخی: اگر این مورد را در نظر بگیریم به روشنی خواهیم دید که نه تنها بخشهای کوردنشین الان خاورمیانه جزء جغرافیای ایران در طول تاریخ بوده اند اما نه ایران به شکل سیستم دولت_ملت: این نکته یی بسیار بسیار مهم است و همچنین آن قلمرو تاریخی شامل تاجیکستا و افغانستان هم میشده است که اتفاقا فرهنگ و زبان این دو کشور به طور کاما با فرهنگ و زبان فارسی منطبق است اما آیا میتوان ادعا کرد به خاطر این شباهت باید حاکمیت افغانستان و تاجیکستان به نفع ایران از بین برود و به ایران الحاق شوند؟! 3. قوانین حقوقی و بین المللی برای حل مساله:اصل» تعیین سرنوشت ملتها توسط خودشان» یک اصل پذیرفته شده بین المللی ست که متاسفانه در ایران درکی ازآن وجود ندارد. مثلا فرانسوی های کبک قرار است برای ادراه کامل بخش کبک از کانادا رای گیری انجام دهند ! یا ایالت باسک اسپانیا و یا موناکو فرانسه به همین ترتیب. .. مهمترین قضیه در حل مساله ملیتهای ایرانی این است که تحلیل ما در خارج از این 3 گونه قضاوت هرچه باشد تابعی از احساسات است و نه عقل ! مساله اینجاست که ایرانیها فقط خاک کوردستان را دوست دارند و نه مردمانش را: زیرا که اگر مردمان کورد را دوست میداشتند به خواستههایشان نیز اهمیت میدادند، ایران مانند مردی بی منطق و خشن است که زنی را به زور به همسری اختیار کرده و تنها آن زن را بخاطر بدنش میخواهد و نه خواسته ها و نیازهای معنوی آن زن.

  41. #46 توسط شبنم در اکتبر 16, 2012 - 4:58 ق.ظ.

    زانیار-ایلام جان ، این نتیجه گیری جنابعالی که فرموده ای «ایرانیها فقط خاک کوردستان را دوست دارند و نه مردمانش را: زیرا که اگر مردمان کورد را دوست میداشتند به خواسته هایشان نیز اهمیت میدادند، ایران مانند مردی بی منطق و خشن است که زنی را به زور به همسری اختیار کرده و تنها آن زن را بخاطر بدنش میخواهد و نه خواسته ها و نیازهای معنوی آن زن.» به قدری مستند، مستدلل ،دقیق، علمی، منطبق با واقعیات ، بر اساس عقل و منطق و به دور از احساسات است که مغز من را وادار به هنگ کردن کرد …. حالا از اشتباهات تاریخی و مقایسه های عجیب و غریبتان بگذریم…
    اصولا انسان خواب را می توان بیدار کرد اما بیدار کردن انسانی که خود را به خواب زده محال است.
    به امید آزادی، عدالت و برابری برای همه انسان ها و آرزوی سلامتی برای شما

  42. #47 توسط آریو برزن در اکتبر 17, 2012 - 6:28 ق.ظ.

    زاننیار_ایلام ، طوری از 70 -80 میلیون ایرانی حرف می زنی که گویا روح تیمور لنگ یا چنگیز خان مغول در جان تک تکشون حلول کرده، برادر من آخه این چه منطقیه که شما داری ؟ میلیون ها نفر آدمی را که نه تا حالا دیدی نه تا حالا باحاشون حرف زنی و نه باهاشون معاشرت کردی اینطوری درموردشون قضاوت می کنی. من در ایران و استان مرکزی زندگی می کنم ، اگه افتخار بدید چند روزی با خانواده تون در خدمتون باشیم تا مطمئن شید ما دیو و دد نیستیم .
    (اگه مایل بودید همینجا اعلام کنید آدرس بدم تشریف بیارید)

  43. #48 توسط آرش در اکتبر 24, 2012 - 6:27 ق.ظ.

    زانیار_ایلام من با خواندن نظرات متناقض شما سرگیچه گرفتم یکبار ادعا می کنید کوردها ایرانی نیستند! یکبار از سخنانتان می توان نتیجه گیری کرد که کوردها به دنبال فدرالیسم هستند(البته حق آنهاست) ،جای دیگه نتیجه گیری می کنید کوردها به دنبال استقلال (یعنی تجزیه ایران)هستند . … ضمنا وقتی می گویی کورد منظورتان کیست؟ ما امثال فرزاد کمانگر -شهید راه آزادی و انسانیت و جوانمردی- را کورد می نامیم ، آخرین جملاتش -چند روز قبل از بردار کردنش- از خاطر هیچکس نخواهد رفت وقتی که می گفت من از همه ایرانی ها ایرانی ترم.

  44. #49 توسط آرش در اکتبر 24, 2012 - 8:15 ق.ظ.

    زانیار_ایلام . ترانه «برادر بر دار» اثر شاهین نجفی تقدیم به فرزاد کمانگر. ادعا کرده بودید » ایرانی ها کوردها را دوست ندارند» اینهم سندش!

    بر باد از دست رفت این دریا دریا بنال پای کوه دریا
    از من فردا چی می مونه بر جا اگه نخونم و نگم از تو فرزاد
    وقتی قلم کم میاره پیش وصف تو وقتی هر چشمی مست از رسم تو
    من و ببخش ببخش مردآهنکوه به عزم جزم رزمت،مرگ تو-
    میشه شروع شکوفه گل بر دار تو سر بالا رفتی پای چوبه ی دار
    وقتی خوف میندازه تو دل کفن تو حتی می ترسن پس بدن جسدتو
    دیگه چی مونده چیزی واسه از دست دادن رفیق کوه و کتاب کمانگر
    بر سر نمی زنم ووقته مرثیه نیست و سرم پر خشم و ارثیه-
    جز اشک و بدن سفیدت تو خاک جز چشمِ کُرد و کُردی چشمات
    جز تفنگی که تو دست تو قلم بود اونا تفنگدار بودن و تو قلمدار
    فردا فرزاد از داری که تو رو- بالا کشید و فردا هم فرزادهارو-
    می کِشه تو آسمون و هر شب ستاره یه فرزاد و حامله میشه دوباره
    قسم به اسم تو که هک شده رو قلبا قسم به بغض مادرت فرزاد
    اگه نگیرم انتقامتو فردا بزار اسم و رسم من بره بر باد

  45. #50 توسط آریوبرزن در اکتبر 25, 2012 - 5:05 ق.ظ.

    انسان‌ها به یکدیگر نفرت می‌ورزند چون از هم می‌ترسند، و از هم می‌ترسند چون یکدیگر را نمی‌شناسند، و آن‌ها یکدیگر را نمی‌شناسند چون غالبا از هم تفکیک شده‌اند.

    مارتین لو‌تر کینگ

  46. #51 توسط ستارخان در نوامبر 7, 2012 - 5:58 ق.ظ.

    با سلام خدمت همه خوش قلب
    شب گذشته برنامه افق صدای آمریکا دو میهمان با موضوع «فدرالیسم «داشت.با مشاهده این برنامه برای من که حامی سرسخت واگذاری اختیارات عمده دولت مرکزی به مردم در استان ها هستم کوچکترین تردیدی باقی نماند که حامیان فدرالیسم برای ایران باید خود را در دو گروه کاملا متفاوت و حتی متضاد دسته بندی کنند.دسته اول طرفدار فدرالیسم بارای ایران به سبک آمریکا و دسته دوم فدرالیسم به معنای خودمختار کردن هر ایالت . در این برنامه حقوقدانی(اسمشان را فراموش کردم) که موافق فدارالیسم برای ایران به سبک آمریکا بود، فدرالیسم را تقسیم کشور به چند ایالت و واگذاری قدرت دولت مرکزی به مردم آنجا – براساس پتانسیل های هر ایالت-.ترجمه کردند اما جناب آقای کریمی نماینده حزب کردستان ایران ، فدرالیسم را تقسیم کشور به چند ایالت بر اساس – قوم ها – تفسیر می کردند. (فارغ از اینکه هر کس اندکی شناخت از پراکندگی جمعیت اقوام در ایران داشته باشه و در نظر بگیره که چقدر بین دختر و پسرهای اقوام ایرانی ازدواج مرسومه و چه حجمی از مردم قوم های مختلف ایران به دلایل مختلف بین شهرها جابجا می شن. مثلا جمعیت میلیونی ترک های تهران و … ) به وضوح می فهمه که تشکیل دادن ایالت های مثلا کردستان، ترکستان، عربستان، فارسستان، بلوچستان، سیستان، ترکمنستان و … عملا غیر ممکنه مگر به کمک قوه قهریه و به راه انداختن جنگ داخلی در کشور . نکته کلیدی فدرالیسم دقیقا همینجاست که چگونه آنرا ترجمه و تفسیر کنیم.
    در پایان برنامه و با شنیدن صحبت های آقای کریمی که بسیار هم اسرار داشتند بگویند که به ایران عشق و علاقه دارند یاد جمله معروف امام راحل در پاریس افتادم وقتی که خبرنگاری پرسید منظورتان از جمهوری اسلامی دقیقا چیست؟ فرمودند:» یعنی همان نوع جمهوری که الان در فرانسه برقراره».

  47. #52 توسط ناشناس در نوامبر 15, 2012 - 6:39 ب.ظ.

    هانیتا.کردستان
    خانم صدر شما نشان دادید در بین فارسها هم میشود روشنفکر یافت دربین ترکها و عربها کسانی مانند اسماعیل بیشکچی و ممدوح عدوان و…از حق تعین سرنوشت کردها دفاع کرده اندو شما به قانون (انچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسندو…………………..نپسند).برای رسدن به دمکراسی باید هزینه دادوشما هم مورد حمله ودشنام کسانی قرار خواهید گرفت که قرنهاست با تفکر نژاد برترو فرهنگ برترو همه چیز برای من و دیگری یعنی مانند من بزرگ شدهاند.اما اینده را کسانی می سازند که از هر کجای دنیا گلویی فشرده شود فریاد را در گلوی خود فریاد کند.

  48. #53 توسط ناشناس در نوامبر 15, 2012 - 6:45 ب.ظ.

    پاسخ به شبم
    کسانی که فارس نیستند و در راس حکومت هستند در خدت ترک یا کورد و….. نبوده اند بلکه در خدمت فارسها بوده اند.تا حالا کجا دیده اید که اقای خامنه ای از ترکها دفاع کرده باشد؟

  49. #54 توسط شبنم در نوامبر 17, 2012 - 5:15 ق.ظ.

    پاسخ به ناشناس
    ناشناس جان یه بار دیگه پاسخت را بخوان ببین اصلا خودت فهمیدی چی گفتی؟اگه فهمیدی من را هم خبر کن . با تشکر

  50. #55 توسط بابک در نوامبر 17, 2012 - 5:25 ق.ظ.

    ستارخان به نکته جالبی اشاره کردید فقط فراموش کردید بفرمایید که امام راحل پس از استقرار جمهوری اسلامی در پاسخ به خبرنگاری که پرسید شما که گفتید جمهوری اسلامی مثل جمهوری فرانسه می مونه فرمودند «خدعه کردم» حالا سوال اینجاست که در فردای اجرای ایده شوم فدرالسیم قومی -که بدون تردید به تجزیه ایران و پاک شدن اسم کشورمان از روی کره زمین خواهد انجامید- آیا حامیان فدرالیسم در پاسخ به این سوال که شما وعده دادید که فدرالیسم را با شرط حفظ یکپارچگی ایران می خواهیم پس چه شد؟ آیا آنها هم خواهند گفت» خدعه کردیم»

  51. #56 توسط بابک در نوامبر 19, 2012 - 6:13 ق.ظ.

    من سه سوال دارم اگر حامیان فدرالیسم قومی لطف کنند به آنها پاسخ منطقی -نه احساسی- بدهند ممنون خواهم شد:
    1. چرا شما از پیاده سازی فدرالیسم در ایران مشابه ایالات متحده آمریکا حمایت نکرده و به دنبال تفکیک اقوام ایران و تشکیل ایالت های خودمختار هستید؟
    2.چرا شما از 30 ماده مندرج در منشور حقوق بشر 29 تای آنرا که مورد حمایت همه مخالفین وضع موجوده رها کرده و تنها ماده اختلاف انگیز » حق تعیین سرنوشت» را آنهم با تفسیری خاص علم کرده اید؟
    3.چرا این نظریه خودمختاری شما تا این حد مورد حمایت تلویزیون ها و مطبوعات افراطی جمهوری باکو(آذربایجان جعلی)،دولت خودمختار کردستان عراق، پادشاهی عربستان، شیوخ امارات و… است؟(کافیه به برنامه های ماهواره ای و مطبوعات این کشورهای به اصطلاح دوست و برادر و مسلمان نگاهی بیاندازید ).

  52. #57 توسط زانیار_ایلام در نوامبر 20, 2012 - 10:51 ب.ظ.

    جناب بابک
    سوال 1: فدرالیسم در امریکا یکجور تفکیک مناطق بر مبنای تفکیک اداری و بورکراتیک است و در این تقسیم ایران به استانهای مختلف نیز مشابه همین سیستم فدراتیو امریکاست. در این شرایط باید از یک سیستم فدرال مترقی بحث به میان آورد تا مشکل سرکوبی و ستم قومی تاریخی به ملیتهای ساکن ایران را برطرف سازد. به عبارت دیگر سیستمی مشابه کانادا یا عراق نیاز است که حقوق ملیتها پاسداری شود.

  53. #58 توسط زانیار_ایلام در نوامبر 20, 2012 - 10:56 ب.ظ.

    سوال 2:
    اصولا» ایده دولت_ملت بعد از انقلاب فرانسه به عنوان شکلی برای اداره واحد های سیاسی طرح شد که نتیجه عملی آن چیزی نشد جز سلطه و حاکمیت یک ملیت خاص بر دیگر ملیتهای درون یک کشور.م
    دلی ناکارآمد با ضعفهای عدیده و درمانده از رفع نابربریهای اقتصادی و اجتماعی که با تفاوت گذاشتن بین ملیتها در بدست آوردن امتیازهای اجتماعی _اقتصادی بر هرچه بیشتر کردن فاصله میان آنها کمک میرساند.
    متاسفانه این سلطه غیر طبیعی چنان در اذهان روشنفکران و سیاستمداران جا می افتد که انگار «هرچه غیر از این بودی ،عجب بودی»! این درحالیست که روشنفکران داعیه دمکراسی و آزادیخواهی دارند درحالی که افق دید دمکراتیکشان همیشه آجر روی دیوار نابرابریهای ملی قرار داده و تنگ نظرانه به تعمیق شکافه و نابرابریهای قومی یاری رساند است و متاسفانه همیشه در این نقطه ذهنشان متوقف میشود.
    ایده فدرالیسم از یک الگوی طبیعی و اندامواره تبعیت میکند و معتقد به سهیم بودن تمام اعضاء یک سیستم در اداره آن سیستم است ، ایده ییست که با تمام المانها و عناصری که ما به عنوان آزادی،دمکراسی،همزیستی مسالمت آمیز و …هماهنگی تام دارد.
    باید از خود پرسید چطور است که ما دستاوردهای غربیها همانند روشهای دمکراتیک و تقسیم قوا و انتخابات آزاد و ..را در اداره جامعه مان میپذیریم و به واسطه ی اینها خودمان را انسانهایی آزادمنش و دمکرات میخوانیم اما به فدرالیسم که یکی از تاثیرگذارترین دستاوردهای بشری برای ریشه کنی ظلم و تبیض است به راحتی پشت پا میزنیم؟!
    این درحالیست که پیشرفته ترین جوامع جهان تکثر گرا هستند و به صورت فدرال اداره میشوند و جامعه ایران مصداق بارز یک جامعه چند ملیتی ست که پلورالیسم نقش آب حیات را برای آن دارد
    اگر تاریخ معاصر ایران را به روشنی واکاوی کگنیم میبینم در دوره هایی بوده است که تا حدودی جامعه به شکل یک جامعه سکولار و یک دولت عاری از مذهب رسیده ولی اتفاقا» در همان دوران بوده که بیشترین ظلم ها در حق ملیتها شده است !نمونه آن خاندان پهلوی که با برنامه های مختلف سعی در ازبین بردن تسلط مذهب و پایه ریزی جامعه یی سکولار را داشته اند ولی در عین حال خود آنها بیشترین سرکوب را در حق ملیتهای ساکن ایران روا داشته اند.
    بنابراین اگر خواستار حل ریشه یی مشکلات هستیم و خواهان جامعه یی دمکراتیک ،اولین نسخه شفا «فدرالیسم» خواهد بود و صرف داشتن یک دولت سکولار در ایران مشکلی را حل نمیکند.

    • #59 توسط بابک در نوامبر 21, 2012 - 9:08 ق.ظ.

      با کمال احترام به زانیار:
      اولا: پاسخ شما هیچ ارتباطی به سوال من نداشت.
      ثانیا :من و امثال من به هیچ عنوان نه تنها با فدرالیسم مخالف نیستم بلکه کاملا هم با آن موافقیم،ما با خودمختاری چندین قوم و نابود شدن کشورمان مخالفیم . مطمئنم تفاوت ایندو را خوب می دانید.
      ثالثا:در موضوعات مطرح شده هیچگاه صحبتی از دولت سکولار یا ضد مذهب نشد نمی دانم شما چگونه فدرالیسم را به سکولاریسم ربط دادید.
      رابعا:لطف کنید مطالب را اول با دقت مطالعه کرده و بعد پاسخ دهید.
      خامسا: لطفا کوتاه و مفید و مختصر پاسخ دهید تا هم من و هم دیگران بهتر بتوانند از آن بهره ببرند.

  54. #60 توسط زانیار_ایلام در نوامبر 20, 2012 - 10:58 ب.ظ.

    سوال 3:
    آیا اگر در حکومت جمهوری رای مردم دزدیده شود آیا باید گفت شکل جمهوری برای حکوت داری نامناسب است؟! اگر از آزادی بیان سوء استفاده شد و به اشخاص یا عقاید توهین شد آیا باید به یکسره آزادی بیان را مضر دانست؟! اگر یک حکومت پادشاهی به سمت مونارشی رفت آیا میتوان گفت تمام مدلهای پادشاهی به دیکتاتوری ختم میشوند یعنی آیا میتوان گفت در سوئد هم با وجود پادشاهی دیکتاتوری حاکم است؟!!آیا اگر از قوانین رانندگی سوءاستفاده شد باید گفت این قوانین نباید وجود داشته باشند چون قابل سوء استفتده اند؟!! و…و…و…
    دوستان عزیز این فدرالیسم نیست که مشکل ساز است این یک نوع استبداد شرقی ست که متاسفانه در نزد ایرانیان وجود دارد استبدادی که مشتقی است از: تئوری توطئه و دشمن پنداری جهانیان+تئوری تجزیه طلبی هموطنان
    فدرالیسم یک خطر نیست ،فدرالیسم هم یک دستاورد بشری ست، همانند دمکراسی ،همانند انتخابات ،هماننند پارلمان…این دستاوردها همگی برای مقابله با استبدادهایی به وجود امده اند که اغلب در حکومتهای باستان وجود داشته اند و در این معنا به مثابه آب حیات برای کشورهای خاورمیانه و ایران هستند.
    فراموش نکنیم بیشتر تغییرات و انقلابات معاصر ایران تنها هیئت حاکمه را تغییر داده اند و نه ساختارهای پوسیده و کهنه ی استبداد و خرافات و هنجارهای اجتماعی غالب! با این توصیف ایران مانند کویر تشنه ییست که نیاز به ادمکراسی،آزادی بیان،آزادی سیاسی و همینطوریک سیستم فدراتیو دارد و اینکه چرا ما ان را بد میپنداریم باید به درون خود و آن بخش توطئه پنداری درباره پدیده های نوظهور رجوع کنیم زیرا فدرالیسم در نفس خود یک قانون مترقی برای عدم تمرکز و مقابله با فساد قدرت در یک جامعه است، فدرالیسم یکجور واکسن است ! و برای عدم ابتلا به استبداد و تمرکزگرایی سیاسی باید آن را تجویز کرد ترس از ان به تعمیق استبداد می انجامد

  55. #61 توسط ناشناس در دسامبر 7, 2012 - 8:46 ب.ظ.

    خانم شادی صدر عزیز
    میشه لطفا اگه جایی مطلبی راجع به قوانین ضمن عقد (خروج از کشور و حضانت فرزند و …) نوشتید و اینکه به چه صورت باید نوشته بشه که از نظر قانونی کاربرد داشته باشه لینکش را بگذارید جایی در این صفجه. فکر کنم این سوال خیلی ها باشه. ممنون 🙂 (شرمنده که سوال ربطی به پست این دفعه نداشت)

  56. #62 توسط فرید در جون 23, 2013 - 12:58 ق.ظ.

    جالب است که حتی وقتی طرفداران حقوق اقوام یا ملت های غیرفارس در این مورد حرفی می زنند، هیچ اشاره ای به ترک های آذربایجان نمی کنند و در واقع آذربایجانی ها حتی در این مورد هم مورد تبعیض واقع می شوند. نمی دانم چرا آذربایجان خط قرمز است حتی برای شمایی که از حقوق غیرفارس ها دفاع می کنید.

  57. #63 توسط پان پوپولیسم از پان های ناسیونالیستی نیز زیانبارتر است! در آگوست 10, 2013 - 5:07 ق.ظ.

    پان پوپولیسم از پان های ناسیونالیستی نیز زیانبارتر است!

    http://www.iranglobal.info/node/22496

  58. #64 توسط مهران در دسامبر 23, 2013 - 10:10 ق.ظ.

    درود بر شما بانو صدر
    من یه انتقاد داشتم و اینه که شما بنا بر تفسیر جان استوارت میگین که ایران فدرالیسم بشه و اگر دیدیم نتیجه خوبی نداشت دوباره تغییر کنه.اما یه سوال اگه این یه تله باشه چی؟اگه فدرالیسم ایران را به سمت تجزیه شدن سوق داد چی؟آیا اونوقت دیگه میتونیم مناطق جدا شده را به ایران بر گردونیم؟خیر اونوقت دیگه تو تله افتادیم….من حرف های گرانبهای شما مبنی بر پایمال شدن حقوق اقلیت های مذهبی و نژادی را توسط دولت مرکزی(جمهوری اسلامی) تحسین می کنم اما راه خارج شدن از این بن بست فدرالیسم نیست…بلکه شرکت بدون محدودیت اقلیت های هم مذهبی هم نژادی در عرصه مدیریت کلان کشوریست….به غلاوه مهیا کردن سطح رفاه برای تمام مردم ایران

  59. #65 توسط سوسن در فوریه 26, 2014 - 5:42 ب.ظ.

    سلام، خانم صدر چرا فعالیت سایتتان کم شده دیگر آپدیت نمیشود؟

  60. #66 توسط شميم در نوامبر 3, 2015 - 11:59 ب.ظ.

    سلام
    خانم عزيز و بسيار محترم
    با تاخير مقاله شما رو خوندم

    ممنون كه هستين
    هميشه باشين
    دستام را به گري ميفشارم

    شميم مراديان

  1. آيا در ايران حكومتی قوميتی برقرار است « عليه پان‌تركيسم

بیان دیدگاه